گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

ملک‌الشعرا بهار:غم‌مخور جانا در این‌عالم که عالم هیچ نیست نیست‌هستی‌جز دمی‌ناچیز و آن‌دم‌هیچ‌نیست

غم‌مخور جانا در این‌عالم که عالم هیچ نیست
نیست‌هستی‌جز دمی‌ناچیز و آن‌دم‌هیچ‌نیست
❈۱❈
گر به‌واقع بنگری بینی که ملک لایزال ابتدا و انتهای هر دو عالم هیچ نیست
بر سر یک مشت خاک اندر فضای بی‌کنار کر و فر آدم و فرزند آدم هیچ نیست
❈۲❈
در میان اصل‌های عام جز اصل وجود بنگری اصلی مسلم و آن مسلم هیچ نیست
دفتر هستی وجود واحد بی‌انتها است حشو این‌ دفتر اگر بیش‌ است‌ اگر کم‌ هیچ‌ نیست
❈۳❈
در سراپای جهان گر بنگری بینی درست کاین جهان غیر از اساس نامنظم هیچ نیست
چیزی از ناچیز را عمر و زمان کردند نام زندگی چیزی‌ ز ناچیز است‌ و آن‌ هم‌ هیچ نیست
❈۴❈
عمر،‌ در غم خوردن بیهوده ضایع شد «‌بهار» شاد زی‌ باری که اصلا شادی و غم هیچ نیست

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۲۵

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

فرهاد میم
2020-05-05T21:35:11
این غزل سراپای وجود آدم رو نوازش میده.چیزی از ناچیز را عمر و زمان کردند نامزندگی چیزی‌ ز ناچیز است‌ و آن‌ هم‌ هیچ نیست
Polestar
2021-02-07T14:02:43
بیت سوم روشن استکرّ و فرّ یعنی حمله کردن و فرارکردنمنظور شاعر اینست که این همه تلاش بنی‌آدم بخاطر یک مشت خاک، که گاهی با حمله و گاهی فرار... میخواد تصاحب کنه، آخرش هیچ است
parvaneh۲۰۰۱۱
2020-07-20T19:11:49
من هر دفعه دقت کردم نفهمیدم چطور بیت سوم رو بخونم میشه یه راهنمایی کنید؟ممنون میشم.
Mahmood Shams
2022-09-09T20:18:11.1972913
باباطاهر می فرماید  اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ  اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ اگر ملک سلیمانت ببخشند  در آخر خاک راهی عاقبت هیچ