ملکالشعرا بهار:از ما به جز از وفا نیاید وز یار به جز جفا نیاید
❈۱❈
از ما به جز از وفا نیاید
وز یار به جز جفا نیاید
دلبر چه بلا بودکه هرگز
نزد من مبتلا نیاید
❈۲❈
حرزی است مرا نهان کزان حرز
در خانهٔ ما بلا نیاید
من کوه غم توام ولیکن
زین کوه دگر صدا نیاید
❈۳❈
در خانهٔ ما نیایی آری
منعم بر بینوا نیاید
شادان، خبر غمی نپرسد
سلطان به سر گدا نیاید
❈۴❈
و آن را که قدم به فرش دیباست
در خانه ی بوربا نیاید
آخر ز خدا بترس اگر هیچ
از روی منت حیا نیاید
❈۵❈
گوبی که ز عشق دست بردار
این کار ز دست ما نیاید
من زلف تو مشک چین نخوانم
کز اهل ادب خطا نیاید
❈۶❈
بر ما قلبت چرا نسوزد؟
بر ما رحمت چرا نیاید؟
بیگانه بود «بهار» آنجا
کاوازهٔ آشنا نیاید
کامنت ها