ملکالشعرا بهار:نیست کسی را نظر به حال کس امروز وای به مرغی که ماند در قفس امروز
❈۱❈
نیست کسی را نظر به حال کس امروز
وای به مرغی که ماند در قفس امروز
گر دهدت دست خیز و چارهٔ خود کن
داد مجو زان که نیست دادرس امروز
❈۲❈
آن که به پیمان و عهد او شدم از راه
نیست بجز کشتن منش هوس امروز
وان که دو صد ادعا به عشق فزون داشت
بین که چه آهسته می کشد نفس امروز
❈۳❈
همتی ای دل که پس نمانی از اغیار
پیش نیفتد کسی که ماند پس امروز
خانه خداگو به فکر خانهٔ خود باش
زان که یکی گشته دزد با عسس امروز
❈۴❈
ملت جاهل مکن مجادله با بخت
فر و بزرگی به دانش است و بس امروز
خود غم خود میخور ای بهار که هرگز
کس نکند فکری از برای کس امروز
کامنت ها