ملکالشعرا بهار:ز نادرستی اهل زمان شکسته شدیم ز بس که داد زدیم آی دزد خسته شدیم
❈۱❈
ز نادرستی اهل زمان شکسته شدیم
ز بس که داد زدیم آی دزد خسته شدیم
ز عشق دست کشیدیم و بهر کشتن خویش
به پایمردی اغیار دسته دسته شدیم
❈۲❈
خراب گشت وطنخواهی از من و تو بلی
میان میوهٔ شیرین زمخت هسته شدیم
سری بهدست شمال و سری به دست جنوب
بسان رشته در این کشمکش گسسته شدیم
❈۳❈
چو رشتهای که به جهد از میان گسسته شود
جدا شدیم ز خویش و به غیر بسته شدیم
ز بیحیایی اغیار و بیوفایی یار
به جان دوست که یکباره دلشکسته شدیم
❈۴❈
من و بهار به نیروی عشق ازین غرقاب
بساط خویش کشیدیم و فر خجسته شدیم
کامنت ها