ملکالشعرا بهار:ای نرگست به خلق در فتنه بازکن وی سنبل تودست تطاول درازکن*
❈۱❈
ای نرگست به خلق در فتنه بازکن
وی سنبل تودست تطاول درازکن*
چشمانت را حذر بود از دیدن رقیب
همچون مریضکان ز مرگ احترازکن
❈۲❈
الفت چگونه دست دهد بین ما وشیخ
ماکار بر حقیقت و او بر مجازکن
ما در درون میکده صهبا به جام ربز
شیخ از درون صومعه گردن درازکن
❈۳❈
با دشمنان ز ضعف دم از دوستی زدیم
چون ملحدی به خاطر مردم نمازکن
کار بهار و یار به دور اوفتدکه هست
دایم بهار نازکش و یار نازکن
کامنت ها