ملکالشعرا بهار:جز روی تو کافروخته گردد ز می ناب آتش که شنیده است که روشن شود از آب
❈۱❈
جز روی تو کافروخته گردد ز می ناب
آتش که شنیده است که روشن شود از آب
شنگرف دو رخسار تو آمیخته با سیم
سیم تو ز دو دیدهام انگیخته سیماب
❈۲❈
سیماب اگرم بارد به رخ عجبی نیست
سیماب روان شیفته باشد به زر ناب
دو چشم و جبین تو در آن زلف چه باشد؟
دو نرگس نو ساخته اندر شب مهتاب
❈۳❈
گربوسه به من بخشی دانی به چه ماند؟
مرغی که گه کشتن، قاتل دهدش آب
ز اندوه شبانگاهی خود با تو چه گویم
شب خفته چه داند اثر دیده ی بیخواب
❈۴❈
در دامنت آویزم تا مردم گویند
آوبخته بر سرو یکی شاخک لبلاب
تا خط ندمیده است رفیقان را دلجوی
تا نقدی باقی است فقیران را دریاب
❈۵❈
بیم است که خط جوش زند گرد عذارت
و اندیشهٔ او نیش زند بر دل اصحاب
عناب لبت بیمزه گردد ز خط سبز
اینست، بلی خاصیت سبزهٔ عناب
کامنت ها