گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

ملک‌الشعرا بهار:دیشب آن شوخ‌چشم پاریسی رقص را پایهٔ نکو برداشت

❈۱❈
دیشب آن شوخ‌چشم پاریسی رقص را پایهٔ نکو برداشت
گاه دستی به اشتها افشاند گاه پایی به آرزو برداشت
❈۲❈
قصه کوته حجاب عفت را ماهرانه ز پشت و رو برداشت
ناگهان پای نازکش لغزید بر زمین‌خورد و های‌وهو برداشت
❈۳❈
دل‌زجا جست‌و همچوگل‌ز زمین بدن نازنین او برداشت
دل مسکین ز بیم زحمت یار گفتگوکرد و جستجو برداشت
❈۴❈
یار دستی کشید در بن ناف پرده از روی گفتگو برداشت
گفتم‌ای‌دوست‌حقه‌ات بشکست گفت نشکست لیک مو برداشت

فایل صوتی قطعات شمارهٔ ۳۴ - شوخ‌چشم پاریسی

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

علی رضا صادقی
2020-05-03T11:50:52
«صحبت کردن» را باید، بدون قید جنس زن یا مرد، به معنی آمیزش جنسی گرفت و انصاف داد که، نسبت به بعضی زبان‌های دیگر، بر زبان فارسی بار جنسیتی سبک‌تر سایه افکنده است.حال که صحبت از صحبت در میان است، حیف است ذکر شعر شیطنت‌آمیزی از ملک‌الشعرا بهار به میان آورده نشود. بهار در این شعر کلمۀ «صحبت» را نیاورده، اما مترادف آن، یعنی «گفتگو» را به کار برده و با آن ایهامی نادر ساخته است که برای درک آن باید کل فضای شنگ و شوخ شعر را پیش چشم تصویر کرد. این قطعۀ هشت بیتی با نام «شوخ‌چشم پاریسی» در دیوان بهار آمده است:دیشب آن شوخ‌چشم پاریسیرقص را پایۀ نکو برداشتگاه دستی به اشتها افشاندگاه پایی به آرزو برداشتقصه کوته، حجاب عفت راماهرانه ز پشت و رو برداشتناگهان پای نازکش لغزیدبر زمین خورد و های و هو برداشتدل ز جا جست و همچو گل ز زمینبدن نازنین او برداشتدل مسکین ز بیم زحمت یارگفتگو کرد و جستجو برداشتیار دستی کشید در بن نافپرده از روی گفتگو برداشتگفتم ای دوست حقه‌ات بشکستگفت نشکست لیک مو برداشتاز قرار، راوی به تماشای رقص رقصنده‌ای فرنگی رفته است. رقصنده، پس از مدتی دست‌افشانی و پایکوبی، برهنه می‌شود و حجاب عفت را از پشت و رو برمی‌دارد. در همان حال، پایش می‌لغزد، زمین می‌خورد و راوی به کمک او می‌شتابد تا بدن او را چون گلی از زمین بردارد. در حین آنکه راوی پیش خود دچار چه‌کنم، چه‌نکنم است رقصنده قال قضیه را می‌کند و بی‌معطلی دست در بن ناف می‌برد و همان یک لا لتۀ ناقابل را هم می‌کند و خلاص! ظاهراً آن به تعبیر ایرج‌میرزا «کوه نورِ در پشت آن دریای نور» مو برداشته، یعنی خطی ظریف از میان آن گذشته است.حلاوت کلام بهار، دورمان نبرد. بهار «گفتگو» را به دو معنی گرفته است: یکی قال و مقال، و دیگر صحبتگاه زن. به این ترتیب از گفتگو کردن، صحبت کردن را و از آن آمیزش جنسی را مراد داشته است.خداوند روح ملک‌الشعرا را قرین رحمت گرداند و از سر گناهانش بگذرد! نیز از سر گناه آن شوخ‌چشم که احتمالاً بهار در ایام اقامت در سوییس و با آن حال خراب مسلول (در همان سال‌ها سفری هم به پاریس داشته) به دیدارش شرفیاب شده بوده! آری، چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار.استغفرالله ربی و اتوب الیه. سایه اقتصادی نیا پیوند به وبگاه بیرونی