ملکالشعرا بهار:بهر بهار بازو وکون وکفل نماند کزسیل «استرپ تومیسین» دشت و تل نماند
❈۱❈
بهر بهار بازو وکون وکفل نماند
کزسیل «استرپ تومیسین» دشت و تل نماند
گیرم که خواستند رهی را عمل کنند
باقی تنی بجا ز برای عمل نماند
❈۲❈
باید خرید هرکرمی بیست سی فرانک
بایع فرنگی است ر مجال جدل نماند
پولی که بود خرج عروسی سینه شد
چیزی پی هزینه ماه عسل نماند
❈۳❈
دولت فقیر و ما همه از او فقیرتر
نقدی بجا ز غارت دزد و دغل نماند
هرکس برای خبش کلاهی تهیه دید
بهر حقیر جز سر سخت کچل نماند
❈۴❈
یاران به ملک و مال رسیدند و بهر ما
جز زخم سینه حاصل سعی و عمل نماند
کامنت ها