گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

ملک‌الشعرا بهار:خواجهٔ فرخ سیر محمد دانش ای که سخن گستری و دانش‌پرور

❈۱❈
خواجهٔ فرخ سیر محمد دانش ای که سخن گستری و دانش‌پرور
نثر تو چون بر صحیفه خامهٔ بهزاد نظم تو چون در قنینه بادهٔ خلر
❈۲❈
چون تو ندیدم سخنوری به ‌فصاحت دیده و سنجیده‌ام هزار سخنور
همسر رنجم از آن که خاطر پاکت رنجه شد از مرگ ناگهانی همسر
❈۳❈
بود معزای آن کریمهٔ مغفور پر ز خلایق بسان عرصهٔ محشر
آه و دریغا که من در آن شب و آن روز بودم رنجور و اوفتاده به بستر
❈۴❈
کاش که سر برنکردمی و ندیدی خاطر آن خواجه را ملول و مکدر
دیدن یاران خوشست لیک به‌ شادی نه بغمان کرده هر دو گونه معصفر
❈۵❈
کار قضا بود شاد زی و مخور غم هل که بداندیش تو بود به‌ غم اندر
بزم بیارای از دو آتش سوزان ایدون کاندر رسید لشکر آذر
❈۶❈
آن‌ یک در مرزغن چو گونهٔ معشوق وان دگر اندر بلور چون لب دلبر
زخمه شهنازی و نوای قمر خواه وان سخنان کز بهار دارند از بر
❈۷❈
گاه بنوشند و گاه پای بکوبند گاه ز بوسه دهند قند مکرر
گفت‌ حکیمی‌ جهان‌ سراسر وهم‌ است گفت آن دیگر که بودنی است سراسر
❈۸❈
گر همگی بودنی‌است غم نکند سود ور همه وهم‌است‌باز شادی خوش‌تر

فایل صوتی قطعات شمارهٔ ۸۹ - تسلیت

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها