ملکالشعرا بهار:کرد دیوانهای به چاه نگاه عکس خود را بدید در ته چاه
❈۱❈
کرد دیوانهای به چاه نگاه
عکس خود را بدید در ته چاه
سنگی افتاده بد به راه اندر
هشت آن سنگ را بهچاه اندر
❈۲❈
مردم شهر رنجها بردند
تا که آن سنگ را برآوردند
توپی آن سنگ اوفتاده به چاه
عاقلان در تو می کنند نگاه
❈۳❈
وقت بسیارکرد باید صرف
تا برونت کشید از آنچه ژرف
پدرت فتنه بود و مادر شر
نیک مانی به مادر و به پدر
❈۴❈
هرکه زی مردمان وجیه بود
زی تو پتیاره و کریه بود
وان که نزد تو آبرو دارد
دست پیش کسان برو دارد
❈۵❈
وه چه خوش گفت اوستاد طریق
زاد سرو حدیقهٔتحقیق
« کآدمیچون بداشتدستازصیت
هرچهخواهیبکن کهفاصنعشیت»
کامنت ها