گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

ملک‌الشعرا بهار:ای که نزد شه آبرو داری ز چه دست از حیا برو داری

❈۱❈
ای که نزد شه آبرو داری ز چه دست از حیا برو داری
شرم داری ز شه که گویی راست ای‌عجب‌شرمت از خدای کجاست‌؟‌!
❈۲❈
چون مجال سخن ز شه جویی سخن از دوستان خود گویی
از چه هنگام نفع خویشتنت نیست قفل سکوت بر دهنت
❈۳❈
دادی و می‌دهی تو صاف و صریح نفع خود را به نفع شه‌ ترجیح
گر دلت خیر شاه دارد دوست سخنی گو که خیر شاه در اوست
❈۴❈
خیر شاه است در نکوکاری نه درشتی و مردم‌آزاری
تو به هرجا که پنجه بند کنی نالهٔ خلق را بلندکنی
❈۵❈
تا فزایی ز بهر شاه سپاه یا که افزون کنی خزینهٔ شاه
این نه عشق خزینه و سپه است بلکه این دشمنی به پادشه است
❈۶❈
هست بهر چه این زر و لشکر جز که بهر سلامت کشور
مرد نالان و خستهٔ محتاج چون کند کار و چون گزارد باج
❈۷❈
هر تجارت که سود بیش آورد دولت آن را به چنگ خویش آورد
هر متاعی که سخت رایج بود یک به دَه بر خراج آن افزود
❈۸❈
هر زراعت که داشت منفعتی منحصر شد به دولت از جهتی
زارع و پیشه‌ور ز دست شدند تاجران جمله ورشکست شدند
❈۹❈
خلق کشور همه فقیر وگدا همه نالان به پیشگاه خدا
کای خداوند قادر ذوالمن ریشه ظلم را ز بیخ بکن

فایل صوتی منظومه‌ها بخش ۲۶ - خطاب به نزدیکان شاه

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها