ملکالشعرا بهار:گفت با زن که این اداهایت پیش اینها نمود رسوایت
❈۱❈
گفت با زن که این اداهایت
پیش اینها نمود رسوایت
بس که از خود ادا درآوردی
مر مرا نیز مفتضح کردی
❈۲❈
مگر این زن ز جنس زنها نیست
مگر او عضو انجمنها نیست
بود او نیز خانمی خوشگل
چه از او کاست اندر این محفل؟
❈۳❈
بهر آن زن که تربیت دارد
رو گرفتن چه خاصیت دارد؟
این رفیق من است نیکوکار
هست مردی شریف و وجداندار
❈۴❈
رفت رنجیده زین سرای بدر
همه تقصیر تست احمق خر!
زن بیچاره گریه را سر داد
رخ ز الماس اشگ زیور داد
❈۵❈
آلت زن دو چشم گریانست
حجتش اشک و آه، برهانست
بر صناعات خمسهٔ منطق
صنعتی بر فزوده این مفلق
❈۶❈
منطق اوست چشم گوهربار
لب خموش و دو دیده در گفتار
کیست آن کو سپر نیندازد؟
پیش برهانش حجت آغازد
❈۷❈
شوهر از اشگ و آه آن مضطر
قهر کرد و ز خانه رفت بدر
کامنت ها