ملکالشعرا بهار:شد چو محمود غزنوی سوی ری مردم ری شدند تابع وی
❈۱❈
شد چو محمود غزنوی سوی ری
مردم ری شدند تابع وی
شهر بیجنگ وکینه شد تسلیم
زان که بودند مردمان حکیم
❈۲❈
لیک شه دارها بپا فرمود
بر حکیمان ری جفا فرمود
بر در ری دویست دار افراشت
کرد بر دار هرکه نامی داشت
❈۳❈
وز حکیمان و از خردمندان
کرد خلقی عظیم در زندان
همه در قلعهها هلاک شدند
خاک بودند و باز خاک شدند
❈۴❈
«فرخی» فتح ری بهنظم آورد
در رهش فرش تهنیت گسترد
وز سخنهای «فرخی» پیداست
کاین جفاهای بیعدد زکجاست
❈۵❈
مردم رازی و عراقی را
بجز اقلیم شرق باقی را
قرمطیشان گهی نهاده لقب
گاه بیدین وگاه بد مذهب
❈۶❈
همه را خوانده مستحق دمار
لایق تیغ تیز و درخور دار
بد در آن سال مرگ زاینده
میر غزنی عظیم نالنده
❈۷❈
مرض سل گرفته حلقومش
کرده از خورد و خفت محرومش
با چنان دردهای بیدرمان
داد بر قتل عالمی فرمان
❈۸❈
درد خود را ز کینه درمان یافت
پس به غزنی رسید و فرمان یافت
داشت در سینه کین دیرینه
دیر پاید چوکهنه شد کینه
❈۹❈
خواست زان قتل عام، قرب خدای
وای ازین قربه الی الله وای
کینهٔ زردهشتی و شمنی
شد مبدل به شیعی و سنی
❈۱۰❈
«سه سبدگل» کتاب بودا بود
زآن زردشتیان «اوستا» بود
«سه سبد گل» میان ناصبیان
گشت بوبکر و عمّر و عثمان
❈۱۱❈
نیز نزدیک شیعه شد، حیدر
بدل زردهشت پیغمبر
همچو زردشت کز خراسانخاست
کار شیعی شد از خراسان راست
❈۱۲❈
بود بومسلم خراسانی
یکی از شیعیان ایرانی
چون که بد شیعه احمد سفاح
کرد خون بنیامیه مباح
❈۱۳❈
مام مامون هم از خراسان بود
از دهاقین گوزکانان بود
خون مامون به سوی مام کشید
در خراسان، از آن مقام گزید
❈۱۴❈
در خراسان چو بود شیعه فزون
شد هوادار شیعیان مأمون
جانشین ساخت پور موسی را
کرد رایج شعار خضرا را
❈۱۵❈
از خراسانیان حمایت یافت
جای بر مسند خلافت یافت
چون به شاهی رسید و گشت قوی
کرد تروبج مذهب علوی
❈۱۶❈
باز چون مهد شیعه گشت عراق
کیش سنت به شرق کرد اشراق
سر بسر مردمان آن اقلیم
همچو زردشتیان عهد قدیم
❈۱۷❈
که گزیدند از لجاج و خری
«سبد گل» به سرو کاشمری
متعصب شدند در سنت
جسته از قتل شیعیان جنت
❈۱۸❈
غارت شیعیان ایران را
بنهاده لقب جهاد و غزا
لیک افغان چراست تلخ و ترش
کی برادر شود برادرکش؟!
❈۱۹❈
در زمان ملوک ترکستان
بودی این کینه را مگر عنوان
بخت بد بین که قوم افغانی
کآمدند از نژاد ایرانی
❈۲۰❈
مردم غزنه و تخارستان
وآن گروه نجیب پارسزبان
قتل شیعی ثواب دانستند
قتل کردند تا توانستند
❈۲۱❈
آنچه محمود غزنوی در ری
کرد بیداد و گفته شد در وی
میر محمود غلجه بدتر از آن
کرد با مردمان اصفاهان
❈۲۲❈
وین عجبتر که فاضلی نحریر
کرده تاربخ قوم را تحریر
گفته در سالنامهٔ کابل
ماجرای هجوم قوم مغل
❈۲۳❈
نام آن را درست بنهادست
ظلم و وحشیگری قلمدادست
لیک از آن پس به صفحهای معدود
کرده تمجید از اشرف و محمود
❈۲۴❈
هرکه محمود غزنوی دارد
کی به محمود غلجه روی آرد
میرکز هرج و مرج گشت امیر
میریش را بسی بزرگ مگیر
❈۲۵❈
میرکش پیشه قتل و وبرانیست
آفت مزرع مسلمانیست
میر گردنکش کلهبردار
سرش بر نیزه باد و تن بر دار
❈۲۶❈
میر باید جهان کند آباد
وطن از میر، تازه باید و شاد
میرکآمد وسیلهٔ تدمیر
او چه میری است؟ مرده باد آن میر
❈۲۷❈
پسر ویس را بتی دانند
میر محمود غازیش خوانند
حیف باشد سفیه سودایی
قهرمان نژاد آریایی
❈۲۸❈
هرکه را شیر هندخوار بود
با سک غلجهاش چه کار بود
وان که را هست احمد ابدال
چه تفاخر به اشرف محتال
❈۲۹❈
وان کهراچون «وزیرفتح»سریست
ننگ باشد گرش سر دگریست
وان که دارد سوار چون ایوب
مدح دزدان کند نباشد خوب
❈۳۰❈
بتر از جمله آن سفیه عنود
که رساند نژادشان به یهود
قوم افغان یهود خو نبود
این خطا قابل عفو نبود
❈۳۱❈
نبود جز جهود نسل جهود
سامی و آرمبان به هم که شنود
نیست اندر زبان پختانی
اثری از لسان عبرانی
❈۳۲❈
نیست جز نام تنگهٔ خیبر
از یهودی در آن حدود اثر
حیف باشد نژاد مزدایی
نسبت خود کند به یهوایی
❈۳۳❈
جاهلانی که صاحب غرضند
زمره فی قلوبهم مرضند
این اباطیل ناروا سازند
تا ملل را ز هم جدا سازند
❈۳۴❈
عالمانند دایهٔ کشور
از جهالت وقایع کشور
دایه گر طفل را کند اغوا
هست مسئول نزد بار خدا
❈۳۵❈
نه همین دایگی نمیدانند
حق همسایگی نمیدانند
تا قلم هست درکف جهال
نشود کم ز دهر جنگ و جدال
❈۳۶❈
گشت این بهر جاهلان اسباب
عالم و دین و علم کشت خراب
به صفاهان فتادم از زندان
گفتم این شعرها در اصفاهان
کامنت ها