ملکالشعرا بهار:لولیئی گفت با پسر، هشدار تا که خود را چو من سمر سازی
❈۱❈
لولیئی گفت با پسر، هشدار
تا که خود را چو من سمر سازی
پسرا سعی کن که در هر فن
خویش را تالی پدر سازی
❈۲❈
تن به ورزش سپار تا خود را
جلد و چالاک و نامور سازی
بر سر استوانه رقص کنی
وز بر ریسمان گذر سازی
❈۳❈
خوبشتن را به قوت تعلیم
حکمفرمای شیرنر سازی
ببر ا همسر مرال کنی
شیر را جفت گوره خر سازی
❈۴❈
بنشانی به خرس بوزینه
خرس را خنگ راهبر سازی
سگ ز چنبر برون گذاری و باز
چنبر از ریسمان به در سازی
❈۵❈
خویشتن را به پشت پران اسب
به سر پای مستقر سازی
در فن مشت و شیوهٔ کشتی
خویش در دهر مشتهر سازی
❈۶❈
یاکهخود را بهچشمبندیو سحر
جالب دقت و نظر سازی
پنبهای در دهان فکنده و زان
رشتههایی دراز برسازی
❈۷❈
بیضه زیر کله نهی و از آن
جوجهای نو دمیده برسازی
کش روی مهره را به طراری
حقه بیمهره جلوه گر سازی
❈۸❈
یاکم از این که خویش را به جهان
مطربی جلد و باهنر سازی
هر زمان نغمهٔ دگر خوانی
هر زمان پردهٔ دگر سازی
❈۹❈
الغرض باید ای پسر خود را
مورد حاجت بشر سازی
ورنه بگزارمت به مدرسهای
کاندر آن سالها مقر سازی
❈۱۰❈
کنی آن علم مردهریگ روان
وآن خرافات را ز بر سازی
تا شوی شاعر و نوبسنده
خویش را حبس و دربدر سازی
❈۱۱❈
یا چو آخوندهای بیمحضر
از غم و رنج ماحضر سازی
یا شوی در اداره مستخدم
خورش از پارهٔ جگر سازی
کامنت ها