ملکالشعرا بهار:خود شنیدی حدیث اشرف خر که مثل شد به گرد کردن زر
❈۱❈
خود شنیدی حدیث اشرف خر
که مثل شد به گرد کردن زر
بود تاتار زادهای نادان
پور تیمورتاش بن چوپان
❈۲❈
نه کیاست نه مردمی نه شرف
نام خود ساخته ملک اشرف
پس مرگ حسن برادر خویش
پادشه گشت اشرف بد کیش
❈۳❈
آذر آبادگان مسخر داشت
در دل اندیشههای بیمر داشت
از دنائت به گنج شد طالب
طمع زربه طبع شد غالب
❈۴❈
ز ستم، کار خلق یکسره کرد
هرکجا بود زر مصادره کرد
هرکه زر داشت زار شدکارش
گشت رخ زرد همچو دینارش
❈۵❈
آن که زرخردهای به دامان داشت
روی مانند غنچه پنهان داشت
وانکه دانگی بدست آوردی
همچو گل در شکم نهان کردی
❈۶❈
زان فقیران کسی که دیده شدی
شکمش همچو گل دریده شدی
همچو گل هر که در میان زر داشت
شکمش بردرید و زر برداشت
❈۷❈
در درازای ده دوازده سال
گنجها آکنید از زر و مال
زر پیاپی بدست آوردی
نه به کس دادی و نه خود خوردی
❈۸❈
ظلم اشرف ز حد و مر بگذشت
عملش در زمانه شایع گشت
همه همسایگان شدند آگاه
که رعیت بری بود از شاه
❈۹❈
میر قپچاق بود جانی بیک
تاجداری بزرگ و خانی نیک
حملهور شد به آذرآبادان
گشت غالب بر اشرف نادان
❈۱۰❈
شد گرفتار و کشته شد اشرف
جانش از تن برفت و گنج از کف
شد به وزر و وبال آغشته
هم به بخل و خری مثل گشته
❈۱۱❈
هفتصد بد به سال و پنجه و هشت
کاشرف خر اسیر ترکان گشت
مثلی گشت کار اشرف خر
او مظالم ببرد و ترکان زر
کامنت ها