ملکالشعرا بهار:خرد و داد و راستی کرم است کژی و جهل وکاستی ستم است
❈۱❈
خرد و داد و راستی کرم است
کژی و جهل وکاستی ستم است
عاقل ار هیچ علم ناموزد
وز ادب نکتهای نیندوزد
❈۲❈
در جهان راه راست میپوبد
وز کژیها کرانه میجوید
ورشود پادشاه کشور خویش
بالد از عقل عدل گستر خویش
❈۳❈
بس که با خلق نیکخوی بود
نگسلد رشته گرچه موی بود
گرکشد خلق رشته، بگذارد
ور رها کرد او نگهدارد
❈۴❈
وآن که را عقل و عدل نیست بهطبع
الکن است ار کند قرائت سبع
علم او گر بزی و ریمنی است
گر به خورشید سرکشد دنی است
❈۵❈
اصل هایی ز علم بگزیند
که به وفق خیال خود بیند
وان که باشد میانهٔ بد و نیک
در دلش دیو را فرشته شریک
❈۶❈
علمش از دست دیو برهاند
در سرشتش فرشتگی ماند
وان که باشد فرشته از اول
از ملک بگذرد به علم و عمل
❈۷❈
وای از آن دیو طبع بدکردار
که نباشد ز علم برخوردار
جاهل و پست و بی کتاب و شرور
ظالم و دون و طامع و مغرور
❈۸❈
مفرط و پر طمع به شهوت و کین
نه شرف نی خرد نه داد و نه دین
از حیا و وقار و مردی و قول
متنفر چو دیو از لاحول
❈۹❈
کرده پندار و عجب بیدرمان
سر او را چوگنبد هرمان
رفته درگوش او مبالغهای
کرده باورکه هست نابغهای
❈۱۰❈
ویژه کاین آسمان ز مکاری
چندگاهی با وی کند یاری
و ابلهی چند از طریق خری
یا ز راه فریب و حیله گری
❈۱۱❈
وارث کورش و جمش خوانند
داربوش معظمش خوانند
بینصیب آید از مسلمانی
خویش راگم کند ز نادانی
❈۱۲❈
نشود ابن سعد سالارش
نیز شمر لعین جلودارش
سیلسان بردَوَد به پست و بلند
نشود هیچ چیز پیشش بند
❈۱۳❈
بشکند بند و بگسلد افسار
جفته کوبد به گنبد دوار
اصلهای کهن براندازد
رسمهایی نوین عیان سازد
❈۱۴❈
عالمان را ز خود نفورکند
عاقلان را ز خویش دور کند
دوستانش نخست پند دهند
بخردان پند سودمند دهند
❈۱۵❈
او از آن پندها به خشم آید
دوستان را نکال فرماید
نیکمردان و کاردانان را
کشد و برکشد عوانان را
❈۱۶❈
مردم از بیم جان سکوت کنند
مگسان مدح عنکبوت کنند
هرچه کارآگهان زبون گردند
گرد او ناکسان فزون گردند
❈۱۷❈
کار افتد به دست عامی چند
نان شودپخته بهر خامی چند
چرخ چون برکشد اراذل را
گاو مرگی فتد افاضل را
❈۱۸❈
چاپلوسان سویش هجوم کنند
عارفان ترک مرز و بوم کنند
فسخ گردد اصول آزادی
طی شود رسم مردی و رادی
❈۱۹❈
نر گدایان به جان خلق افتند
قوم در حلق و جلق و دلق افتند
اندک اندک شوند خلق فقیر
پر شود گنج پادشاه و وزیر
❈۲۰❈
جیب یک شهر میشود خالی
تاکه قصری بنا شود عالی
خلق گردند مشرف و جاسوس
ازشرفدستشستهوز ناموس
❈۲۱❈
تهمت و کذب و کید و غمازی
حسد و شهوت و دغلبازی
این همه عادت عموم شود
کارفرمای مرز وبوم شود
❈۲۲❈
زیردستان به شه نگاه کنند
خلق تقلید پادشاه کنند
کس به فضل و کمال رو نکند
گل جود و نوال بونکند
❈۲۳❈
چون شود شورشی به برکه پدید
بر سر آیند جرمهای پلید
هرچه باشد به قعر آب، لجن
بر سر آبدان کند مسکن
❈۲۴❈
میشود تیره سطح صافی آب
آبدانی بدل شود به خلاب
سازد این انقلاب ادباری
این عمل را به مملکت جاری
❈۲۵❈
اهل کشور به مدت دو سه بال
میروند آنچنان به راه ضلال
که به صد سال عدل و دینداری
نتوانیش باز جای آری
❈۲۶❈
دیدهای لکهای که در یکدم
بر حریری چکد ز نوک قلم
صد ره ار شویی و کنیش درست
برنگردد دگر به حال نخست
کامنت ها