ملکالشعرا بهار:در بر مام و باب خاضع باش امرشان را ز جان متابع باش
❈۱❈
در بر مام و باب خاضع باش
امرشان را ز جان متابع باش
محترم دار پیرمردان را
قول استاد و حکم سلطان را
❈۲❈
به قوانین مملکت بگرای
با بزرگان مخالفت منمای
اصلهای قدیم را مفکن
چون کهن یافتی قدح، مشکن
❈۳❈
عیب چیزی مکن به دمسری
بهتر از او بیار اگر مردی
گفتن عیب کس نسنجیده
میشود عادتی نکوهیده
❈۴❈
عیبجویی چوگشت عادت تو
بسته گردد در سعادت تو
نیست کس در جهان لاف و گزاف
بدتر از مردمان منفیباف
❈۵❈
کانچه بینند زشت میبینند
دوزخ اندر بهشت میبینند
گر ز قرآن سخن کنی برشان
خرده گیرند بر پیمبرشان
❈۶❈
همه آکنده از خطا و خلاف
تهی از رحم و خالی از انصاف
همه از فضل و تقوی آواره
همه بیبندوبار و بیکاره
❈۷❈
هرچه آید به دست میشکنند
لیک چیزی درست مینکنند
هرچه رابشنوند رد سازند
هرچه بدهی ز کف بیندازند
❈۸❈
به قبا و کلاه بد گوبند
به گدا و به شاه بد گویند
هرچه را بنگرند بد شمرند
یکی ار بشنوند صد شمرند
❈۹❈
پی اغوای چند کودن عام
داد آزادمرد را دشنام
خوار سازند هر عزیزی را
نپسندند هیچ چیزی را
❈۱۰❈
ور نشانی فراز مسندشان
سازی اندر عمل مقیدشان
با همه ادعا به وقت عمل
اندر افتند همچوخر به وحل
❈۱۱❈
بتر اینجاست کاین گروه دنی
روز راحت کنند بددهنی
لیک چون سختیئی پدید آید
ظلم و بدبختیئی پدید آید
❈۱۲❈
دشمنی چیره بر وطن کردد
سبب بیم مرد و زن گردد
عدل و انصاف را نهد به کنار
درکفی تیغ و درکفی دینار
❈۱۳❈
این فضولان ناکس هوچی
همچو گربه به سفره مو موچی
بس که آهسته می کشند نفس
مرده از زندهشان نداند کس
❈۱۴❈
در بر ظالمان ز روی نیاز
همگی پوزش آورند و نماز
پیش ظالم چو نوکر شخصی
گرمخوشخدمتیوخوشرقصی
❈۱۵❈
بر آزادمرد لیک درشت
تیغی از ناسزاگرفته به مشت
در رود روزترس باد همه
هرزهلایی رود ز یاد همه
❈۱۶❈
باز چون ملک با قرار آید
عدل و قانون به روی کار آید
لب به قدح عباد بگشایند
دفتر انتقاد بگشایند
❈۱۷❈
غافلند از شجاعت ادبی
وز میانهروی و حق طلبی
گاه چون گرک وگاه چون موشند
گاه جوشان و گاه خاموشند
❈۱۸❈
وز شجاعت که در میانه بود
این مفالیک را کرانه بود
زآدمیت که هست حد وسط
غافلند، اینت خلقتی بهغلط
❈۱۹❈
گرکسیسست گشت چست شوند
ورکسی سخت گشت سست شوند
عیب از اینهاست کاین خرابه وطن
نشود عدل و داد را مسکن
❈۲۰❈
نوبتی هرج ومرج وآشوبست
نوبتی ظلم وقهرسرکوبست
گفت دانشوری که هر کشور
یابد آن راکه باشدش درخور
❈۲۱❈
آری ایران نکرده کار هنوز
نیز نگرفته اعتبار هنوز
مردم مرده ریگش از هر باب
کم و آب و گیا در آن کمیاب
❈۲۲❈
بجز از هیرمند و خوزستان
طبرستان و دیلم و گرگان
همه کهسار و رودهای حقیر
واحههایی درون پهن کویر
❈۲۳❈
همه افتادهاند دور از هم
خلق کم، علم کم، عمارت کم
خلقش از فرط فقر و بدروزی
روز و شب گرم حیلتاندوزی
❈۲۴❈
عیبجویی شدست کار همه
تیره گشتست روزگار همه
کرده دیو دروغ در دل ها
خانهها، قصرها و منزلها
❈۲۵❈
ناپسندند خلق در پندار
بد به گفتار و زشت در کردار
بس که بدسیرتند و زشتاندیش
یار بیگانهاند و دشمن خویش
❈۲۶❈
جیش چنگیز و لشگر تیمور
کشتن و غارت و تعدی و زور
ظلم ظلام و جبر جباران
دزدی عاملان و بنداران
❈۲۷❈
عوض سیرت مسلمانی
خلق را داده خوی شیطانی
معنی عدل و داد رفت از یاد
صدق و مردانگی ز قدر افتاد
❈۲۸❈
شد فتوّت گزاف و افسانه
راستی دام و مردمی دانه
علم شد حصر بر کتابی چند
وان کتب مرجع دوابی چند
❈۲۹❈
«علمهای صحیح» شد فرعی اا
اصل شد چند حیلهٔ شرعی
مردمانی که قرب نهصد سال
باشد احوالشان بدین منوال
❈۳۰❈
ظلم چنگیز دیده و تیمور
سالها لال بوده و کر و کور
گه ز شیخ و امام حد خورده
گه ز یابوی شه لگد خورده
❈۳۱❈
سگ ملعون شنیده از ملا
شده از ترس، روز و شب دولا
راز دل را ز بیم رنج وگزند
باز ناگفته با زن و فرزند
❈۳۲❈
کرده دایم تقیه در مذهب
پرده گسترده بر ذهاب و ذهب اا
برده شبرو به شب دکانش را
راهزن روز، کاروانش را
❈۳۳❈
از کتب جز فسانه نادیده
به جز از روضه پند نشنیده
بیخبر از کتاب و از تفسیر
غیر غسل جنابت و تطهیر
❈۳۴❈
جز به تدبیرهای مردانه
کی شود رادمرد و فرزانه
وای اگر باز هم جفا بیند
باز هم ظلم و ابتلا بیند
❈۳۵❈
حاکمانی دد و دنی یابد
همه را گرم رهزنی یابد
عوض مفتیان و آخوندان
لشگری بیند از فکلبندان
❈۳۶❈
همگی خوبچهر و بدکردار
قاضی و شحنه جِهبِذ و بندار
پای تا سر فضولی و لوسی
جملگی مفتخر به جاسوسی
❈۳۷❈
آن به عدلیه خورده مالش را
برده این یک زر و عیالش را
ملتی کاینچنین اداره شود
خواهی اندر جهان چکاره شود؟
❈۳۸❈
زین چنین قوم بویهٔ اصلاح
هست چون از مسا امید صباح
ویژه کاو را ز دین جدا سازند
پاک مأیوسش از خدا سازند
❈۳۹❈
غیرت و دین، شهامت و مردی
همه گردد بدل به بیدردی
چون که اخلاق ملتی شد پست
دیر یا زود میرود از دست
❈۴۰❈
بارالها! تفضلی فرمای
دری از رحمتت به ما بگشای
مگذار این وطن ز دست شود
وین نژاد قدیم پست شود
❈۴۱❈
کاین وطن مهد علم و عرفانست
جای پاکان و رادمردانست
دور ساز این اراذل و اوغاد
برکن از ملک بیخ جور و فساد
کامنت ها