ملکالشعرا بهار:چادر و رویبند خوب نبود زن چنان مستمند خوب نبود
❈۱❈
چادر و رویبند خوب نبود
زن چنان مستمند خوب نبود
جهل اسباب عافیت نشود
زن روبستهتربیت نشود
❈۲❈
کار زن برتر است از این اسباب
هستیکسانحجاب و رفع حجاب
ای که اصلاح کار زن خواهی
بیسبب عمر خوبشتن کاهی
❈۳❈
زن از اول چنین که بینی بود
هیچ تدبیر، چارهاش ننمود
گر قوانین ما همین باشد
ابدالدهر زن چنین باشد
❈۴❈
زن به قید حواس خمس دراست
زن نمودار سادهٔ بشر است
زن کتاب طبیعت ساده است
زن ز دستور حکمت آزاده است
❈۵❈
زن اگر جاهلست اگر داناست
خودپسند استو خویشتنآراست
کار او با جمال و زیباییست
هنر و پیشهاش خودآراییست
❈۶❈
گر نخواهی که بستن بنماید
به سرتوکه بیش بنماید
باید آزاد سازیش ز قفس
تا فرود آید از هوا و هوس
❈۷❈
تو مپندار خوی منکر زن
رود ازبیم دوزخ از سر زن
زن به مردان دلیر باشد و چیر
بر خدا نیز هست چیر و دلیر
❈۸❈
لابه وآه و اشگ و زاری او
هست هرجا سلاح کاری او
کار با این سلاح برنده
می کند با خدا و با بنده
❈۹❈
زن خدا را ز جنس نر داند
در دلش لابه را اثر داند
زن که با شوی خودوفا نکند
از خدا نیز هم حیا نکند
❈۱۰❈
علمهای خیالی و نقلی
دوست دارد، نه فکری و عقلی
زن دانا اگر بود مغرور
شاید ار باشد از خیانت دور
❈۱۱❈
دگر آن زن که آزموده بود
داستانها بسی شنوده بود
سومآنزن کههستشوهردوست
شوهرش نیز دلسپردهٔ اوست
❈۱۲❈
چونازینبگذریبهدستقضاست
یند و اندرز و قیلو قال، هباست
کامنت ها