ملکالشعرا بهار:زنشناسم به روی همچو نگار مالک ملک و درهم و دینار
❈۱❈
زنشناسم به روی همچو نگار
مالک ملک و درهم و دینار
مشربی باز و فکرتی روشن
بی عقیدت به گلخن و گلشن
❈۲❈
شوهری زشت و ابله و بدخو
با زنان بلایه همزانو
اینچنین زن اگر رود به حریف
یاگزیند یکی رفیق ظریف
❈۳❈
هست کمتر به فتوی بنده
در بر عقل و عرف شرمنده
پای مذهب نیاید ار به میان
نتوان کرد سر منع بیان
❈۴❈
هست بهرش گشاده راه ورود
منع مفقود و مقتضی موجود
با چنین حال پارساکیش است
پاسدار شرافت خویش است
❈۵❈
ترک عهد وفا نکرده هنوز
دست از پا خطا نکرده هنوز
اینت اعجوبه و دلیر زنی
قهرمانی بزرگ و شیرزنی
❈۶❈
افتخار رجال و فخر نساست
او نه زن، سرو بوستان وفاست
راستی کفش پای این سرهزن
به از آن مرد ابله کودن
❈۷❈
که به چونین زنی وفا نکند
خاک پایش به دیده جا نکند
کامنت ها