ملکالشعرا بهار:نیز دانم زنی ثقیل وگران در عزای حسین، جامهدران
❈۱❈
نیز دانم زنی ثقیل وگران
در عزای حسین، جامهدران
خاندانش مقدس و مومن
شوی برنا و خود کثرالسن
❈۲❈
پایبند امید و بستهٔ بیم
به نعیم بهشت و نار جحیم
بوده زایر به کربلا و حرم
ننموده رخی به نامحرم
❈۳❈
شوهری مهربان و خوب و ظریف
پاکدامان و گرمجوش و حریف
با همه زفتی و گرانی زن
شوی قانع به مهربانی زن
❈۴❈
این زن ار لغزشی کند شومست
در بر عقل و شرع، مذمومست
با چنین حال، دیو راهزنش
کرده جا در میان پیرهنش
❈۵❈
چادری نیمدار کرده بسر
با کنیزی نهاده پای بدر
شوی غافل ز کار همخوابه است
به گمانش که زن به گرمابه است
❈۶❈
لیک آن قحبه خفته زیر کسان
صبح تا ظهر خورده ...کسان
دل ازین روسپی گسیختنی است
خونشدرهرطریقهربختنیاست
کامنت ها