ملکالشعرا بهار:ای باد صبا ز روی یاری وز راه وفا و دوستداری
❈۱❈
ای باد صبا ز روی یاری
وز راه وفا و دوستداری
شو نزد رفیق مهربانم
«سبحانقلوف» آن عزیز جانم
❈۲❈
برگوکه رسید از آن دلفروز
دوکارت به روز عید نوروز
یک کارت ز حضرت شما بود
دیگر ز رفیق با وفا بود
❈۳❈
دوکارت به عادت همیشه
همراه دو کارت چار شیشه
یک شیشه شراب زرد جوشان
شامپانی ازو سیاهپوشان
❈۴❈
یکشیشهمیلطیفلیکور
دو شیشه عرق بهرنگ چون در
گفتی توکه چار یار بودند
آلام مرا دوا نمودند
❈۵❈
اول زده شد شراب عالی
جای رفقا عموم خالی
لیکورچولطیف بود وشیرین
شد یکسره قسمت خوانین
❈۶❈
وان دو دگر از ره مدارا
یک ماه ندیم بود ما را
هر شب سه پیاله بیتخلف
یاد تو و یاد سادچیکف
❈۷❈
کفارهٔ دوره جوانی
بسیارخوری وکامرانی
می، شب تا روز درکشیدن
بطری بطری بهسرکشیدن
❈۸❈
حالا بایست کم بنوشیم
کز سینه و قلب درخروشیم
روزی که الههٔ جوانی
چشمک میزد به ما نهانی
❈۹❈
بودیم جوان و شاد و مسرور
سرگرم نشاط، مست و مغرور
از مستی، عالم جوانی
چشمک می زد به ما نهانی
❈۱۰❈
ناخورده شراب، مست بودیم
با اینهمه میپرست بودیم
امروزکه روزگار پیریست
نوشیدن می شعار پیریست
❈۱۱❈
محروم ز باده و شرابیم
بیش از سه پیاله در عذابیم
گر بیش خورم می از سه گیلاس
بیم است که قلب گیرد آماس
❈۱۲❈
«سبحانقلوف» آنچه نو فرستاد
یک سلسله تابلو فرستاد
کی راز و نیاز ماند از ما؟
نقش است که بازماند از ما
❈۱۳❈
هر تابلوی ز اوستادی
وز عهدی دور کرده یادی
می خورده شود زخم و شیشه
وین نقش بود بجا همیشه
❈۱۴❈
وانجاکه هنر برآورد دست
بی می همگی شوند سرمست
کامنت ها