ملکالشعرا بهار:ز بس گفتند ایران بیحساب است ز بس گفتند ایرانی خراب است
❈۱❈
ز بس گفتند ایران بیحساب است
ز بس گفتند ایرانی خراب است
ز بس گفتند این ملت فضولند
ز بس گفتند این مردم جهولند
❈۲❈
ز بس گفتند ملت جان ندارد
مریض مملکت درمان ندارد
کنون پر گشته گوش ما از این ساز
دگر نبود اثر در هیچ آواز
❈۳❈
طبیبانی که دانایان رازند
مریضان را ز درد آگه نسازند
نگویند این مرض صعب و خطیر است
دربغاکاینمریضاز عمر سیر است
❈۴❈
نگوبند آه ای بیچاره ناخوش
تو امشب مرد خواهی،ساعتشش
اگر خون آید از حلقش، بشویند
وگر نبضش شودکاهل، نگویند
❈۵❈
بگویندش مباش اینقدر مرعوب
مهیا شوکه فردا میشوی خوب
وزپن سو، دست بر درمان شایند
ز روی علم درمانش نمایند
❈۶❈
چو دردش گوبی و درمان نگویی
یقین میدان تو عزرائیل اویی
طبیبانی که در بالین مایند
به عزرائیل دلالی نمایند
❈۷❈
چو تبخالی زند از غلظت خون
بگویند آه طاعون است، طاعون
کر استفراغکی بینند در ما
بگویند آخ « کلرا» واخ « کلرا»
❈۸❈
چنین گویند تا آنگه که بیمار
ببازد دل، بیفتد خسته و زار
نه خود یکلحظه درمانش پذیرند
وگر درمان کنی دستت بگیرند
❈۹❈
طبیبان وطن زین ساز و این بر
نمیسازند معجونی به جز مرگ
کامنت ها