ملکالشعرا بهار:در ایام پیشین به زابلستان به کشمیر و اقطاع کابلستان
❈۱❈
در ایام پیشین به زابلستان
به کشمیر و اقطاع کابلستان
به گاه سفر خواجگان بزرگ
مبارک شمردند دیدار گرگ
❈۲❈
قضا را چوگرگی رسیدی بهرا،
نمودندی از شوق بر وی نگاه
همایون شمردندی آثار اوی
تفال زدندی به دیدار اوی
❈۳❈
وگر گرگ چنگال کین آختی
برو خواجه تیری نینداختی
یکی مرد دانای با فر و جاه
سفر کرد و برگشت زی جایگاه
❈۴❈
بدو گفت بانو که راحت بوی
سلامت رسیدی سلامتبوی
بدین خرمی باز ناید کسی
همانا بره گرگ دیدی بسی
❈۵❈
بدو گفت دانا که در راه من
نیامد به جز فکر آگاه من
سلامت بدان جستم از این سفر
که از دیدن کرک کردم حذر
❈۶❈
به گرگ ار دوصدفالمیموندر است
ندیدن ز دیدنش میمونتر است
درینقصهپندیستشیرینچوقند
کنون قصه بگذار و بردار پند
❈۷❈
سفرپیشگان رنجبر مردماند
که در راه و بیراه سر در گماند
بودگرگ، این مفتی و آن امیر
فلانشاهوسالار و بهمانوزیر
❈۸❈
به صورت مبارک، به کردار شوم
بکشی طاوس و زشتی بوم
سر ره بهمردم بگیرندتفت
کشیدهرده ششششوهفتهفت
❈۹❈
ربایند از آن قوم، بیواهمه
گهی جان وگه مال وگاهی رمه
ولی قوم جویند از آنان بهی
مبارک شمارندشان ز ابلهی
❈۱۰❈
نیاز آورند و نیایش کنند
نماز آورند و ستایش کنند
چو طفلان بخندند بر رویشان
دوند از سر کودکی سویشان
❈۱۱❈
گهی دست بوسند و زاری کنند
گهی دست گیرند و یاری کنند
هر آن چیز یابند با نان دهند
گه صلحنان، روز کین جاندهند
❈۱۲❈
به اغوای گرگان سترگی کنند
بهجان همافتند وگرگی کنند
به پاس بزرگان بکوشند و بس
بهمیدان سپاهی، بهایوان عسس
❈۱۳❈
بهتعظیمگرگان، بز وکیش و میش
میان رمه از هم افتند پیش
ز هم جسته پیشی وکوشش کنند
به پیرامن گرک جوشش کنند
❈۱۴❈
گهی شیر بخشند وکه روغنش
ز کرکینه پوشند گرگین تنش
وگر اشتهایش بجنبد دگر
دهندش دل و دنبه و ران و سر
❈۱۵❈
وزبن زشتپندار و وهم بزرگ
غمین گوسفند است و خوشنود گرگ
ولی مرد دانا کشد کینشان
نبیند به دیدار ننگینشان
❈۱۶❈
که ناید ازمبن بدسگالان بهی
نباشد به دیدارشان فرهی
کسی عافیت را سزاوار شد
که از میر و سالا بیزار شد
کامنت ها