ملکالشعرا بهار:به من بر مسلم شد این نکته باز که مردم به گیتی بماند دراز
❈۱❈
به من بر مسلم شد این نکته باز
که مردم به گیتی بماند دراز
بهشرطی که فکرش نگیرد شتاب
مگرسویآمیزشو خورد و خواب
❈۲❈
بباید کش از این سه فکرت برون
نباشد دگر فکرتی رهنمون
چو شب از سر روز تاج افکند
خورد شام و تن در دواج افکند
❈۳❈
چو از خاوران روز شد آشکار
پی کسب روزی بچسبد به کار
غم گردش ماه و سالیش نه
بجز فکر روزی خیالیش نه
❈۴❈
نه فکر بزرگی و میری کند
نه اندیشه از روز پیری کند
نه او را غم حال بانو بود
که بانوی او نیز چون او بود
❈۵❈
نه در دل غم کودک بیزبان
که پروردگارش بود مهربان
اگر باشد اندر هنر خبرتش
به هر کار یزدان کند نصرتش
❈۶❈
کند تکیه بر صنع و نیروی خوبش
به عقل و هش و زور بازوی خویش
وگر پیشهور با ترازو بود
ترازوش سرمایهٔ او بود
❈۷❈
بویژه که شیرینزبانی کند
به خلق خدا مهربانی کند
چو شد عدل میل ترازوی او
بود میل هر مشتری سوی او
❈۸❈
چو نیکوسخنبود و حاضرجوا ب
شود بهتر از مشتری کامیاب
وگر ترشرو بود و بیرای و هوش
بود کم خریدار و اندکفروش
❈۹❈
بداگر خرید و فروش اندکست
دو ده نیم بهتر ز یک ده یک است
وگر کشتکار است و برزیگرست
مر او را زمین و زمان یاور است
❈۱۰❈
به پاییز بندد کمر استوار
برد آب و حاضر کند کشتزار
چهار آخشیجان بود یار او
طبیعت کند سعی درکار او
❈۱۱❈
که گفتار زردشت پیغمبر است
ستون جهان مرد برزیگر است
کامنت ها