ملکالشعرا بهار:توگویی مگر مرغ دستانسرای به ژاغر نهان کرده باریک نای
❈۱❈
توگویی مگر مرغ دستانسرای
به ژاغر نهان کرده باریک نای
نه نای و نه انگشت نایی پدید
نه لب کاندر آن نای دم دردمید
❈۲❈
نوازد به جادوگری نای خویش
فزاید بهر نغمه آوای خویش
تو گوییبر آن تنگ و باریک شاخ
گشاده یکی بزمگاهی فراخ
❈۳❈
نوازندگانی سر از باده مست
به خنیاگری برده یکباره دست
همآهنگ، با نایها، چنگ ها
درآمیخته جمله آهنگها
❈۴❈
همه سازها بر اغانی زنند
اوانی همی بر اوانی زنند
کامنت ها