ملکالشعرا بهار:چه ذلتها کشید این ملت زار دریغ از راه دور و رنج بسیار
❈۱❈
چه ذلتها کشید این ملت زار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
ترقی اندرین کشور محال است
که در این مملکت قحطالرجال است
❈۲❈
خرابیاز جنوب و از شمال است
بر این مخلوق آزادی وبال است
بباید پرده بگرفتن ز اسرار
که گردد شرح بدبختی پدیدار
❈۳❈
دریغ از راه دور و رنج بسیار
اگر پیدا شود در ملک یک فرد
به مانند رضاخان جوانمرد
کنندش دوره فوراً چند ولگرد
❈۴❈
به فکر اینکه باید ضایعش کرد
بگویند از سر شه تاج بردار
به فرق خویشتن آن تاج بگذار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
❈۵❈
نخستین بار، سازیم آفتابی
علامتهای سرخ انقلابی
که جمهوری بود حرفی حسابی
چو گشتی تو رئیس انتخابی
❈۶❈
بباید گفت کاین مرد فداکار
بود خود پادشاهی را سزاوار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
حقیقت بارکالله، چشم بد دور
❈۷❈
مبارک باد این جمهوری زور
ازین پس گوشها کر چشمها کور
چنین جمهوری بر ضد جمهور
ندارد یادکس، در هیچ اعصار
❈۸❈
نباشد هیچ در قوطی عطار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
چو جمهوری شود آقای دشتی
علمدارش بود شیطان رشتی
❈۹❈
تدین آن سفیه کهنه مشتی
نشیند عصرها در توی هشتی
کند کور و کچلها را خبردار
ز حلاج و ز رواس و ز مسمار
❈۱۰❈
دریغ از راه دور و رنج بسیار
صبا، آن بیشعور بدقیافه
نماید . . . جمهوری کلافه
زند صد لاف در زیر ملافه
❈۱۱❈
که جمهوری شود دارالخلافه
ولیکن بیخبر از لحن بازار
ز علاف و ز بقال و ز نجار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
❈۱۲❈
ز عدل الملک بشنو یک حکایت
که آن بالا بلند بی کفایت
میانجی گشته بین بول و غایط
کندگاهی تدین را حمایت
❈۱۳❈
شود گاهی سلیمان را مددکار
که سازد این دو را با یکدگر یار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
ببین آن کهنه الدنگ قلندر
❈۱۴❈
نموده نوحهٔ جمهوری از بر
عجب جنسی است این! الله اکبر
گهی عرعر نماید چون خر نر
زمانی پاچه گیرد چون سگ هار
❈۱۵❈
ولی غافل زگردنبند و افسار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
از ایران رهنما گشته روانه
برای کارهای محرمانه
❈۱۶❈
گرفته پولهای بینشانه
زده در بصره و بغداد چانه
که جمهوری شود این ملک ادبار
نه من گویم خودش کرده است اقرار
❈۱۷❈
دریغ از راه دور و رنج بسیار
تقلاها نماید اندرین بین
جلنبر زادهٔ شیخ العراقین
کند فریادها با شور و با شین
❈۱۸❈
که جمهوری بود برگردنم دین
ادا بایست کرد این دین ناچار
بباید جست از دست طدکار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
❈۱۹❈
ضیاء الواعظین آن لوس ریقو
کند از بهر جمهوری هیاهو
چه جمهوری! عجب دارم من از او
مگر او غافل است از قصد یارو
❈۲۰❈
که میخواهد نشیند جای قاجار
همانطوری که کزد آن مرد افشار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
دبیر اعظم، آن رند سیاسی
❈۲۱❈
ز کمپانی نماید حقشناسی
زند تیپا به قانون اساسی
به افسونهای نرم دیپلوماسی
به سردار سپه گو به اصرار
❈۲۲❈
که جمهوری نباشد کار دشوار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
نمایش میدهد این هفته عارف
به همراهی اعضای معارف
❈۲۳❈
شود معلوم با جزئی مصارف
که جمهوری ندارد یک مخالف
مدلل میشود با ضرب و با تار
که مشروطه ندارد یک طرفدار
❈۲۴❈
دریغ از راه دور و رنج بسیار
نمودم من جراید را اداره
شفق، کوشش، وطن، گلشن، ستاره
قیامت میشود با یک اشاره
❈۲۵❈
دگر معنی ندارد استخاره
همین فردا شود غوغا پدیدار
به زورکنفرانس و نطق و اشعار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
❈۲۶❈
به عالم پیش رفته بالاصاله
تمام کارها با قاله قاله
به زور نطق و شعر و سرمقاله
بباید کرد جمهوری اماله
❈۲۷❈
برین مخلوق بیعقل ولنگار
بدون وحشت از اعیان و تجار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
که مستوفی است شخصی لاابالی
❈۲۸❈
مشیرالدوله مرعوب و خیالی
وثوقالدوله جایش هست خالی
بود فیروز هم در فارس والی
قوامالسلطنه مطرود سرکار
❈۲۹❈
به غیر از ذات اشرف لیس فیالدار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
بود حاجی معین محتاط و معقول
امین الضرب در عدلیه مشغول
❈۳۰❈
علی صراف هم مستغرق پول
فقیه التاجرین هم میخورد گول
اهمیت ندارد صنف بازار
ز خراز و ز رزاز و بنکدار
❈۳۱❈
دریغ از راه دور و رنج بسیار
تدین گفته مجلس هست با من
نماییم اکثریت را معین
شود این کار پیش از عید روشن
❈۳۲❈
به جمهوری بگیرم رای قطعاً
نه قانون میشود مانع نه افکار
به زور مشت فیصل میدهم کار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
❈۳۳❈
به تعلیم قشون اندر ولایات
مهیا تلگرافات و شکایات
ز جمهوری اشارت و کنایات
ز ظلم شاه و دربارش روایات
❈۳۴❈
مسلسل میرسد با سیم و چاپار
ز بلدان و ز اقطار و ز امصار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
زتبریز و ز قزوین و ز زنجان
❈۳۵❈
زیردستان وکرمانشاه وگیلان
بروجرد و عراق و یزد وکرمان
ز شیراز و صفاهان و خراسان
ز بجنورد و ز کاشان و قم و لار
❈۳۶❈
تقاضاها رسد خروار خروار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
ز ملاها جوی وحشت نداریم
قشون با ماست ما دهشت نداریم
❈۳۷❈
حذر از جنبش ملت نداریم
شب عید است ما فرصت نداریم
سلام عید را بایست این بار
بگیرد حضرت اشرف به دربار
❈۳۸❈
دریغ از راه دور و رنج بسیار
به تهران نیست یک تن انقلابی
بجز مشروطهخواهان حسابی
که از وحشت نگردند آفتابی
❈۳۹❈
اگرکردند قدری بد لعابی
بیاویزیمشان بر چوبهٔ دار
بنام ارتجاعیون و اشرار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
❈۴۰❈
موافق گشته لندن این سخن را
که فوری خواست سرپرسی لرن را
بود گر شومیاتسکی سوء ظن را
فرستم پیششان استاد فن را
❈۴۱❈
همان مهتر نسیم رند عیار
کریم رشتی آن شیاد طرار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
نباید کرد دیگر هیچ مس مس
❈۴۲❈
بباید رفت فوری توی مجلس
اگر حرفی شنیدیم از مدرس
جوابش گفت باید رطب و یابس
وگر مقصود خود را کرد تکرار
❈۴۳❈
بپیچیمش به دور حلق دستار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
به قدری این سخنها کارگر شد
که سردار سپه عقلش ز سر شد
❈۴۴❈
به جمهوری علاقهمندتر شد
بنای انتشار سیم و زر شد
به مبعوثان و مطبوعات و احرار
ز آقای صبا تا شیخ معمار
❈۴۵❈
دریغ از راه دور و رنج بسیار
نمایان شد تجمعهای فردی
علم در دست، گرم دوره گردی
علمها سرخ و زرد و لاجوردی
❈۴۶❈
عیان سرخی و پنهان رنگ زردی
به جمهوریت ایران هوادار
ولو گشته میان کوچه بازار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
❈۴۷❈
ازین افکار مالیخولیایی
به مجلس اکثریت شد هوایی
تدین کرد خیلی بیحیایی
به یک دم بین افرادش جدایی
❈۴۸❈
فتاد از یک هجوم نابهنجار
از آن سیلی که خورد آن مرد دیندار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
از آن سیلی ولایت پر صدا شد
❈۴۹❈
دکاکین بسته و غوغا بپا شد
به روز شنبه مجلس کربلا شد
به دولت روی اهل شهر وا شد
که آمد در میان خلق سردار
❈۵۰❈
برای ضرب و شتم و خشم وکشتار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
ز جمهوری به ما یک گام ره بود
خدا داند که این سیلی گنه بود
❈۵۱❈
که این سیلی زدن خدمت به شه بود
تدین خصم سردار سپه بود
رفاقت بد بود با عقرب و مار
خطر دارد چو نادان اوفتد یار
❈۵۲❈
دریغ از راه دور و رنج بسیار
قشونی خلق را با نیزه راندند
ولی مردم به جای خویش ماندند
رضاخان را به جای خود نشاندند
❈۵۳❈
به جای گل بر او آجر پراندند
نشاید کرد با افکار پیکار
بباید خواست از مخلوق زنهار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
❈۵۴❈
بپا شد در جماعت شور و شرها
شکستازخلقمسکیندستو سرها
رضاخان در قبال این هنرها
شنید از ناظم مجلس تشرها
❈۵۵❈
که این کارت چه بود ای مرد غدار
چرا کردی به مجلس اینچنین کار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
بسی پیر وجوان سر نیزه خوردند
❈۵۶❈
گروهی را سوی نظمیه بردند
چهل تن اندرین هنگامه مردند
برای حفظ قانون جان سپردند
دو صد تن تاکنون هستند بیمار
❈۵۷❈
به ضرب ته تفنگ و زیر آوار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
رضاخان شد از این حرکت پشیمان
به سعدآباد رفت از شهر تهران
❈۵۸❈
از آنجا شد به سوی قم شتابان
حجج بستند با او عهد و پیمان
که باشد بعد از این بر خلق غمخوار
ز جمهوری نگوید هیچ گفتار
❈۵۹❈
دریغ از راه دور و رنج بسیار
ز قم برگشت و عاقل شد ولی حیف
که گردش باز اغوا ناصر سیف
به مجلس کرد توهین از سر کیف
❈۶۰❈
ولیکن بیخبر بود از کم و کیف
که مجلس نیست با ایشان وفادار
بجز شش هفت تن بیکار و بیعار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
❈۶۱❈
از او بالمره مجلس بدگمان شد
عقاید جملگی از او رمان شد
بسوی رود هن آخر چمان شد
همان چیزی که میدیدم همان شد
❈۶۲❈
کشیده شد میان مملکت جار
که از میدان بدر رفته است سردار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
به مجلس قاصدی از راه آمد
❈۶۳❈
که اکنون تلگراف از شاه آمد
رضاخان عزل بی اکراه آمد
شه از مجلس عقیدتخواه آمد
که قانون اساسی چون شده خوار
❈۶۴❈
دگر کس ملک را باید پرستار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
به تعلیمات مرکز با گزافات
رسید از احمد آقا تلگرافات
❈۶۵❈
که سرباز لرستان و مضافات
نمایند از رضاخان دفع آفات
قشون غرب گردد زور سیار
سوی مرکز پی تنبیه احرار
❈۶۶❈
دریغ از راه دور و رنج بسیار
امیر لشکر شرق آن یل راد
یک اولتیماتوم از مشهد فرستاد
به مبعوثان دو روزه مهلتی داد
❈۶۷❈
که آمد جیش تا فراشآباد
بباید بر مراد ما شود کار
ولی بر توپ خانی نیست آثار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
❈۶۸❈
وکیلان این تشرها چون شنیدند
ز جای خوبش از وحشت پریدند
به تنبانهای خود از ترس ریدند
نود رای موافق آفریدند
❈۶۹❈
بر این جمعیت مرعوب گه کار
سلیمان بن محسن شد علمدار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
ولیکن چارده مرد مصمم
❈۷۰❈
نترسیدند از توپ دمادم
به آزادی ببسته عهد محکم
اقلیت از ایشان شد فراهم
وطنخواهی از ایشان گشت پادار
❈۷۱❈
رضاخان را زبون کردند ازین کار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
کامنت ها