گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

ابوالفضل بیهقی:بوبکر حصیری و منگیتراک برین جمله برفتند و سه خیلتاش مسرع را نیز هم ازین طراز بغزنین ف...

بوبکر حصیری و منگیتراک برین جمله برفتند و سه خیلتاش مسرع را نیز هم ازین طراز بغزنین فرستادند و روز آدینه اینجا بتگیناباد خطبه بنام سلطان مسعود کردند؛ خطیب سلطانی‌ و حاجب بزرگ‌ و همه اعیان بمسجد آدینه‌ حاضر آمدند و بسیار درم و دینار نثار کردند و کاری با نام‌ رفت و نامه رفته بود تا به بست‌ نیز خطبه کنند و کرده بودند و بسیار تکلّف نموده.
و هر روز حاجب علی بر نشستی و بصحرا آمدی‌ و بایستادی و اعیان و محتشمان درگاه، خداوندان شمشیر و قلم‌ بجمله بیامدندی و سواره بایستادندی و تا چاشتگاه فراخ‌ حدیث کردندی و اگر از جانبی خبری تازه گشتی، باز گفتندی و اگر جانبی را خللی افتاده بودی، بنامه و سوار دریافتندی‌، چنانکه حکم حال و مشاهده واجب کردی‌ و پس بازگشتندی سوی خیمه‌های خویش و امیر محمد را سخت نیکو میداشتند و ندیمان خاص او را دستوری‌ بود نزدیک وی میرفتند، همچنان قوّالان‌ و مطربانش و شرابداران شراب و انواع میوه و ریاحین‌ میبردند.
از عبد الرّحمن قوّال شنیدم گفت: امیر محمّد روزی دو سه چون متحیّری‌ و غمناکی میبود، چون نان می‌بخوردی‌، قوم را بازگردانیدی. سوم روز احمد ارسلان‌ گفت: زندگانی خداوند دراز باد، آنچه تقدیر است ناچار بباشد، در غمناک بودن بس‌ فایده نیست؛ خداوند بر سر شراب و نشاط باز شود که ما بندگان میترسیم که او را سودا غلبه کند فالعیاذ باللّه‌ و علّتی‌ آرد. امیر، رضی اللّه عنه، تثّبط فرونشاند و در مجلس چند قول‌ آن روز بشنود از من؛ و هر روز بتدریج و ترتیب چیزی زیادت میشد، چنانکه چون لشکر سوی هراة کشید، باز بشراب درآمد ولکن خوردنی‌ بودی با تکلّف و نقل‌ هر قدحی بادی سرد که شراب و نشاط با فراغت دل رود و آنچه گفته‌اند که غمناکان را شراب باید خورد تا تفت‌ غم بنشاند، بزرگ غلطی است؛ بلی در حال‌ بنشاند و کمتر گرداند، اما چون شراب دریافت‌ و بخفتند، خماری منکر آرد که بیدار شوند و دو سه روز بدارد .
و خیلتاشان که رفته بودند سوی غزنین بازآمدند و بازنمودند که چون بشارت رسید بغزنین، چند روز شادی کردند خاص و عام و وضیع‌ و شریف و قربانها کردند و صدقات‌ بسیار دادند که کاری‌ قرار گرفت و یکرویه شد و سرهنگ بو علی کوتوال‌ گفته بود تا نامه‌ها نبشتند باطراف ولایات‌ بدین خبر و یاد کرد در نامه خویش که چون نامه از تگیناباد برسید، مثال داد تا نسختها برداشتند و بسند و هند فرستادند و همچنان بنواحی غزنین و بلخ و تخارستان‌ و گوزگانان تا همه جایها مقرّر گردد بزرگی این حال و سکون گیرند و خیلتاشان مسرع که فرستاده بودند، گفتند که «اعیان و فقها و قضاة و خطیب برباط جرمق‌ بمانده بودند از آن حال که افتاد.
چون ما از تگیناباد آنجا رسیدیم، شاد شدند و سوی غزنین بازگشتند و چون ما بغزنین رسیدیم و نامه سرهنگ کوتوال را دادیم، در وقت مثال‌ داد تا بر قلعت دهل و بوق زدند و بشارت بهر جای رسانیدند و ملکه سیّده والده سلطان مسعود از قلعت بزیر آمدند با جمله حرّات‌ و بسرای ابو العباس اسفراینی‌ رفتند که برسم امیر مسعود بود بروزگار امیر محمود و همه فقها و اعیان و عامّه آنجا رفتند بتهنیت؛ و فوج فوج مطربان شهر و بوقیان‌ شادی آباد بجمله با سازها بخدمت آنجا آمدند، و ما را بگردانیدند، و زیادت از پنجاه هزار درم زر و سیم و جامه یافتیم. و روزی گذشت که کس مانند آن یاد نداشت و ما بامداد در رسیدیم و نیمه شب با جوابهای نامه‌ها بازگشتیم.»

فایل صوتی تاریخ بیهقی بخش ۳

تصاویر

کامنت ها