بهرام سالکی:به آدمی نتوان داشتن امید محال که حرص ، جام وجودش نموده مالامال
❈۱❈
به آدمی نتوان داشتن امید محال
که حرص ، جام وجودش نموده مالامال
شدست مرجع مردم ز جهلشان ، ابلیس
شدست پیر خلایق ز حُمقشان ،دجال (۱)
❈۲❈
به چشمشان همه شرمی ،چو گَرد بر دریا (۲)
به گوششان همه پندی ، چو باد در غربال
نمازشان همه تزویر و زهدشان همه فسق
کمالشان همه نُقصان و نَقصشان به کمال
❈۳❈
به امر خیر ندارند ذرّهای رغبت
به حفظ مال نورزند اندکی اهمال
برای جیفهٔ دنیا چو کرکسان حریص
نشسته بر سر این لاشه میکنند جدال
❈۴❈
به صد حیَل بربایند نان ز سفرهٔ هم
به صد دغل بنمایند یکدگر اغفال
به وقت کسب منافع دگر نیندیشند
که از فقیر و غنی هست یا حرام و حلال
❈۵❈
به باغ جنتشان دعوت ار کنی ، نروند
چرا که نیست در آنجا جواز غارت مال
به صد هزار پیمبَر ، بشر شود اصلاح؟
زهی تصور باطل ، زهی خیال محال
❈۶❈
ملامت از چه کنی مست باده را ، کامروز
فقیه شهر بُوَد مست مال و جاه و جلال
به رَخت و نام شبانی فریبمان دادند
جماعتی به تَوحُش ، بَتر ز گرگ و شغال
❈۷❈
دل از برودت بیداد این زمانه فسرد
که آفتاب عدالت گرفته رنگ زوال
کسی به فکر یتیمان و تیرهروزان نیست
که گِرد کردن مالست ، هر که را آمال
❈۸❈
ز نکبتی که تمدن در این جهان آورد
چه رفت؟راحت و نعمت ،چه ماند؟رنج و ملال
به بالِ علم توان ، سر بر آسمان سائید
چو نیست تزکیه ، دانش وَبال گشت نه بال
❈۹❈
ستم به خلق جهان کردی و ندانستی
که « دیدهای » ست به دنیا مراقب اعمال
فلک به کام تو ار گشت ، هان! ز ره نروی
بترس از آنکه زمانی بگرددش احوال
❈۱۰❈
خراب ، کِی شود این سرزمین ظلم و فساد
که از نظام دو عالم برون رود اخلال
به حکم آنکه بُوَد « آخر الدواء الکَی » (۳)
کجاست وعدهٔ ایزد به « سورة الزلزال » (۴)
❈۱۱❈
تو خود به میل خود اینجا نیامدی « سالک »
کنون ز جبر زمانه ، به کردگار بنال
❈۱۲❈
سال ۱۳۸۰
***********
۱ - حُمق: بی خردی - نادانی
۲ - وجود گرد بر دریا و یا گردی از دریا بلند شدن : تعبیریست از امری محال
گرد از دریا برآوردیم و دود از نه فلک
از زمان و از زمین و آسمان برخاستیم (مولوی)
گرد از دریا برآوردیم و دود از نه فلک
از زمان و از زمین و آسمان برخاستیم (مولوی)
۳ - آخرالدواء الکی: آخرین معالجه زخم ، داغ کردن آن است. در طب قدیم ، زخمهای عفونی اگر با داروهای رایج ، بهبود نمییافت ، فلز گداختهای را روی آن میگذاشتند و محل را با حرارت آن فلز ، ضدعفونی میکردند و بعد با خاکستر آن را میپوشاندند. حافظ میفرماید:
به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی مِی
علاج کِی کنمت آخرالدواء الکی
به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی مِی
علاج کِی کنمت آخرالدواء الکی
۴ - خداوند درسوره زلزال ، وعده تخریب جهان را در صورت فساد آدمی با موحشترین توصیفاتی بیان فرموده است.
کامنت ها