بهرام سالکی:نشد که عشق ، به هر گوشه ، ماجرا نکند به اهل دل که رسد ، فتنهای به پا نکند
❈۱❈
نشد که عشق ، به هر گوشه ، ماجرا نکند
به اهل دل که رسد ، فتنهای به پا نکند
به هر کجا که رَوَد ، غم بود رهآوردش
به هر دلی که بچسبد ، دگر رها نکند
❈۲❈
ز مُلک دل نرود ، تا نکرده ویرانش
ز دیده پا نکشد تا که خون به پا نکند
اگر چه درد و دوا ، هر دو هست تحفهٔ او
هزار درد ببخشد ، یکی دوا نکند
❈۳❈
به هر که مینگرم ، داغ دل ازو دارد
چها نکرده به دل ، بعد ازین چها نکند
بسا که چشم تَر و آه سینهات از اوست
بسا که بر تو شبی ، خواب خوش روا نکند
❈۴❈
اگر به خون کِشدَت ، خونبها به کس ندهد
اگر دلت شکنَد ، ذرّهای صدا نکند
گمان کنم به دلِ « سالکی » نظر دارد
خدا کند که دگر ، تیر او خطا نکند
❈۵❈
****
اگر چه عشق ، شراری به خانُمانم زد
من و گلایه ازین موهبت؟ خدا نکند!
❈۶❈
پاییز ۱۳۹۶
کامنت ها