بهرام سالکی:
❈۱❈
تا به آن روزی که دندان داشتی
از نداری ، حسرتِ نان داشتی
❈۲❈
سفرهات آنگاه بوی نان گرفت
کاین فلک ، آن نعمتِ دندان گرفت
بر جهان و وعدههایش دل مبند
وای بر تو ،خواب غفلت تا به چند
❈۳❈
حاصل دنیا سراسر درد و رنج
این خرابه ، مار دارد جای گنج! (۱)
هرکه را بینی ز دارا و ندار
خون به دل دارد ز دست روزگار
❈۴❈
گر که نالان ، هم فقیر و هم غنیست
من ندانم این جهان بر کام کیست؟
****
قرص ِ نانی هست بر خوانِ جهان
❈۵❈
عدهای حسرت به دل بر گِرد آن
هر کسی امّید آن دارد مگر
سیر گردد زین غذای مختصر
ماحضر اندک و گشنه بیشمار (۲)
❈۶❈
صحن این سفره محل کارزار
این یکی با زور و آن یک با حیَل (۳)
بهر کسب لقمهای اندر جدل
آنکه سهمی یافت ، شد طماعتر
❈۷❈
چنگ زد تا بیشتر یابد مگر
****
کس ز جوی این فلک ، آبی نخورد
یا در آن جو غرقه شد یا تشنه مُرد
❈۸❈
هر که با نَـرّاد دنیا شرط بست
مُهرهاش از شِشدر حیرت نرَست (۴)
❈۹❈
***********
۱- اعتقادی هست که گنج درخرابههاست و هر جا گنج است ماری در کنار آن خفته است.
ای طالب گنج و گهر از مار میندیش
گنج و گهر آن برد که از مار نترسد
❈۱۰❈
-----
...گنج بیمار و گل بیخار نیست
۲ - ماحضر : طعام ناچیز
۲ - گشنه: گرسنه
❈۱۱❈
تا شود او سیر از این گشنگی
گفت دیوانه مکن آخر سگی ( عطار )
۳ - حیَل : حیله - نیرنگ و فریبکاری
۴ - در بازی تخته نرد به وضعیتی گفته میشود که یکی از بازیکنان ، شش خانه مقابل مهرههای حریف را گرفته باشد و او نتواند مهرههای خود را حرکت دهد.
۴ - در بازی تخته نرد به وضعیتی گفته میشود که یکی از بازیکنان ، شش خانه مقابل مهرههای حریف را گرفته باشد و او نتواند مهرههای خود را حرکت دهد.
تعبیریست برای بسته بودن راه خروج و نجات.
کامنت ها