بهرام سالکی:
❈۱❈
هر نِدا را نیست ، امّید جواب
هر دُعا ، باران نیارد از سحاب
❈۲❈
گر دعای طفل بودی کارگر
از معلمها نمیماندی اثر!
گر دعاها جمله میشد مستجاب
دیدهای از غم نمیگشتی پُر آب...
❈۳❈
حرفِ « نه » ، در دفتر خلقت نبود
نعمت دنیا کم از جنّت نبود
با دلی خوش ، یار در آغوش یار
خُفتی از کوریّ چشم روزگار
❈۴❈
کس خبر ، از شام هجرانی نداشت
عاشقی هم ، روز پایانی نداشت
سینهای از سوز دل ، در خون نگشت
کس ز عشق لیلیای ، مجنون نگشت
❈۵❈
بلبلی ، بیداد گلچینی ندید
گلبُنی را باد غارتگر نچید
جامهٔ ماتم ، کسی بر تن نکرد
بغض ِ اشکی در گلو شیون نکرد
❈۶❈
باغبان دهر ، تخم غم نکاشت
نوبهار عمر ، پاییزی نداشت
دانهٔ رَنجی در این عالم نرُست
غم ، نشان از غمسرای دل نجُست
❈۷❈
دیدهٔ حسرت کسی بر در ندوخت
جانی از دوری جانانی نسوخت
سُست ، هرگز عهد و پیمانی نشد
پاره از هجران ، گریبانی نشد
❈۸❈
این فلک ، از حَدّ خود بیرون نرفت
تیر آهی جانب گردون نرفت
در جهان ، افسونِ شیطانی نماند
بلکه اصلا چرخ گردانی نماند
❈۹❈
***********
کامنت ها