بهرام سالکی:
❈۱❈
عالِمی میگفت تاریخ جهان
در حضور عارفی روشنروان
❈۲❈
شرح کردی ، با کلامی عامه فهم
تا نیفتد عارف اندر دام وَهم (۱)
دفتر تکوین خلقت باز کرد (۲)
قصّه را از ابتدا آغاز کرد
❈۳❈
گفت با عارف: که خود این گونه بین
بود روزی ، در همه مُلک زمین...
گر که میکردی به هر سویی نظر
خود ندیدی جُز خدا چیزی دگر
❈۴❈
زین همه موجودِ بیرون از شمار
کس نبودی جُز وجود کردگار
عارف این بشنید و گفتا: ای حکیم
پس چه فرقی بین امروز و قدیم؟
❈۵❈
گر نبودی جُز خدا اندر میان؟
این زمان را هم چو آن روزش بدان!
در حقیقت ، گر درین عالم کسیست
آن یکی هم اوست باقی هیچ نیست
❈۶❈
***********
۱ - وَهم: پندار - خیال
❈۷❈
۲ - تکوین: پیدایش - دفتر تکوین خلقت: کتاب آفرینش جهان و خلقت موجودات
کامنت ها