بهرام سالکی:
❈۱❈
شِکوهها دارم من از جُور فلک
جرئتی کو تا بگویم یَک به یَک؟ (۱)
❈۲❈
این فلک ، بنشسته دور از دسترس
در کمینگاهش ، نیندیشد ز کس
آه و نفرین در دل او بیاثر
داد اگر خواهی ازو ، کو دادگر؟
❈۳❈
در جوالش ، پُر ز سنگ فتنه است
سهم هر جُنبنده ، در آن کیسه هست
گاه با سنگی سَر این بشکنَد
گاه ، داغی بر دل آن میزنَد
❈۴❈
میکُشد بیجُرم و کس را زَهره کو
تا که دادِ خویش بستاند از او
نه به کس مِهری ، نه با کس دشمنی
خشک و تر سوزد به هر جا خرمنی
❈۵❈
سینهٔ مَرد و زن و پیر و جوان
شد به بازی ، تیر قهرش را نشان
زاهد و فاسق و یا مَستور و مست (۲)
کس ز زخم تیغ خونریزش ، نَرَست
❈۶❈
صحن ِ گیتی ، جمله قربانگاه اوست
بالسویه پیش او ، دشمن و دوست (۳)
نیست بر پای اسیرانش ، رَسَن (۴)
نیست « زخمی » ، کشتگانش را به تن
❈۷❈
آن اسیرش ، بستهٔ زنجیر نیست
وین قتیلش ، کُشتهٔ شمشیر نیست (۵)
تیغ و بَندش ، هر دو پنهان از نظر (۶)
نام اینها را قضا خوان یا قَـدَر
❈۸❈
***********
۱ - تلفظ صحیح این کلمه با فتحه « ی » است. هنوز در کشورهایی مثل تاجیکستان که به تلفظ کلمات فارسی به صورت اصیل ، مقیدند ، این کلمه را با فتحه « ی » ادا میکنند.
۱ - تلفظ صحیح این کلمه با فتحه « ی » است. هنوز در کشورهایی مثل تاجیکستان که به تلفظ کلمات فارسی به صورت اصیل ، مقیدند ، این کلمه را با فتحه « ی » ادا میکنند.
حافظ میفرماید:
گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم
❈۹❈
وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک
چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
۲ - مستور: پاکدامن
۳ - بالسویه: بهطور یکسان و برابر
۴ - رَسَن: طناب - بند. در اینجا به معنای رشتهای برای بستن پای زندانی آمده است.
۴ - رَسَن: طناب - بند. در اینجا به معنای رشتهای برای بستن پای زندانی آمده است.
❈۱۰❈
۵ - قتیل: مقتول - کشتهشده
۶ - تیغ و بند: شمشیر و زنجیر
کامنت ها