بهرام سالکی:
❈۱❈
گاه اگر لطفی ببینی از فلک
بذلِ لطفش نیست بی دوز و کلک
❈۲❈
پَرورانَد گوسفندی را شبان
تا طعامی خوشمزه ، سازد از آن
زین میانه ، گوسفند بیخِرَد
بر شبان ، بر چشم دایه بنگرد!
❈۳❈
شیر اگر بنمایدت دندان خویش
میگریز از او ز بیم جان خویش
خود نپنداری به تو خندیده است
او برایت خوابهایی دیده است (۱)
❈۴❈
بالِ پروازت ازآن بخشد جهان
تا به خاکت افکند از آسمان
پس به ناز و عشوهاش خوشدل مباش
آن عطایش را ببخشا بر لقاش!
❈۵❈
****
شُکر نعمت میکنی آهسته کن
زیر لب ، با ظاهری دلخسته کن!
تا مبادا بشنود گوش فلک
❈۶❈
چون ازین شُکرانهات اُفتد به شک (۲)
گر ببیند خندهای را بر لبی
یا که دلخوش ، « سالکی » را یک شبی
صبح فردا خون نهد اندر دلش
❈۷❈
یا کند در دَم بلایی نازلش
کاسهای شربت چو بیند دست کس
میفرستد بر سرش فوجی مگس
کیسهای گندم تو را بخشد اگر
❈۸❈
میدهد بر لشگر موران خبر
گر ببیند « نشئهچُرتی » از شبان (۳)
میکند بر گلهاش گرگی روان
چرخ گردون ، کِی ببخشد نعمتی
❈۹❈
تا نیندازد به جانت زحمتی؟
***********
۱ - برای کسی خواب دیدن: مجازاً به معنای فکری را در سر برای او پختن (لغتنامه دهخدا)
۲ - شکرانه: شکرگزاری - حقشناسی و ادای شکر نعمت
۲ - شکرانه: شکرگزاری - حقشناسی و ادای شکر نعمت
❈۱۰❈
۳ - نشئهچُرت: چُرتی از روی خوشی و کِیف
کامنت ها