بهرام سالکی:
❈۱❈
آدمی ، گر گِرد سازد بار و برگ (۱)
از صباح کودکی تا شام مرگ (۲)
❈۲❈
باز نالد اینکه خاسر بوده است (۳)
در بطالت جان خود فرسوده است (۴)
در ازل چون خاک آدم بیختند (۵)
حرص را با خاک او آمیختند
❈۳❈
ثروت و داراییاش بسته به جان
گر جهان بَلعد نگردد سیر ازآن
مالوَرزی ، روح را فاسد کند
رونق ِ عقل ِ تو را کاسد کند (۶)
❈۴❈
رهزن ِعمرست و بر جانت وَبال
آنچه را نامیدهای تحصیل مال
از جوانی هر چه فرصت داشتی
بهر کسب سیم و زر بگذاشتی
❈۵❈
گِرد کردی مال بیحد با وَلع
باز هم داری به هر نقدی طمع؟
آرمانت جمع کردن بود و بس
نه خودت خوردی نه بخشیدی به کس
❈۶❈
با وجود مال و اموال کثیر
در تمام عمر خود بودی فقیر
آنچه را با حرص و آز انباشتی
جمله را بر وارثان بگذاشتی
❈۷❈
گه ببخش از مالِ خود ، سهمی به خویش
چون نمیخواهی کنی رحمی به خویش؟
نیست عمرت را مجال دیگری
پس ازین اندوخته کِی میخوری؟
❈۸❈
تا که دندان در دهان داری بخور
زآنچه بر ورّاث بگذاری بخور
بهر ثروت ، رنج بردی روز و شب
جانِ خود انداختی در تاب و تب
❈۹❈
لااقل قدری به نام دستمزد
بهر خود ، از جیب ورّاثت بدُزد
****
کِی بگیرد عبرت این نوع بشر؟
❈۱۰❈
آدمی ، آدم نخواهد شد دگر! (۷)
آنکه دارد ، لیک خواهد بیشتر
چشم او را پُر کنید از خاک زر
با نصیحت ، دل به اصلاحش مبند
❈۱۱❈
این جهان پُر باشد از اندرز و پند
بر دل تیره ، چه تابی نور را؟
از چراغ آخر چه سودی کور را
مِس اگر صد بار در آتش رود
❈۱۲❈
خود محال است آنکه باری زر شود (۸)
با تعَلّم ، خَر نگیرد خوی اسب (۹)
مَردُمی ، از فطرت آید نی ز کَسب (۱٠)
مُلک عالم ، آدمی را نیست تنگ
❈۱۳❈
تنگ چشمی باعث آشوب و جنگ
***********
❈۱۴❈
۱ - گرد ساختن - گرد کردن: جمع آوری
۱ - بار و برگ: ساز و نوا - سامان - اسباب - مال
۲ - صباح: بامداد - سپیده دم
۳ - خاسر: زیان دیده
❈۱۵❈
۴ - بیکاری - ولگردی
۵ - بیختن: الک کردن - غربال کردن
۶ - رونق: نیکویی - گرمی بازار. در این مصرع به معنای نیکویی و ارزش آمده است.
۶ - کاسد: کساد و بی قدر و بها. در اینجا به معنای ارج و قدر آمده است.
۶ - کاسد: کساد و بی قدر و بها. در اینجا به معنای ارج و قدر آمده است.
۷ - در ادب فارسی ، لغات «آدمی - آدمیزاد - بنی آدم» به معنای انسان به کار گرفته میشد و کلمه «آدم» به شکل خاص ، به اولین انسان (حضرت آدم) اطلاق میگردید . امروزه در گفتگوها ، لغت «آدم» را به دو معنای انسان و یا موجودی دارای انسانیت و شعور به کار میبرند. در این مصرع ، لغت « آدم » به معنای دوم مورد نظر است .
۸ - کیمیاگران مدعی بودند که می تواند فلزاتی مانند مس را به طلا تبدیل کنند.
۸ - کیمیاگران مدعی بودند که می تواند فلزاتی مانند مس را به طلا تبدیل کنند.
۹ - تعَلّم: آموختن
۱٠ - مردمی: انسانیت - انسان بودن
به نظر من ، انسانیت ، امری فطری است و از راه آموزش به دست نمیآید.
هر آنکو گذشت از ره مردمی
هر آنکو گذشت از ره مردمی
❈۱۶❈
ز دیوان شمر مشمرش آدمی ( فردوسی )
کامنت ها