گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بهرام سالکی:

❈۱❈
گربه‌ای در معبدی با راهبان خو گرفت و کرد آنجا آشیان
❈۲❈
اهل معبد گربه را وقت دعا تا نلولد در میان دست و پا...
گاه می‌بستند با یک ریسمان بر ستونی در عبادتگاهشان
❈۳❈
در اوایل ، این عمل شد عادتی لیک کم‌کم یافت رنگ بدعتی
گربه را بستن به هنگام دعا شد ضرورت بهر انجام دعا
❈۴❈
عزّت این رسم از بس شد فزون بر وجوبش کس نکردی چند و چون (۱)
سال‌ها بگذشت و اصل ماجرا شد دگرگون و برفت از یادها
❈۵❈
گربه مُرد و رفت اما این عمل همچنان ماند و به سنّت شد بدل
بهر تکریمش روایت ساختند قصّه‌ها در باب آن پرداختند
❈۶❈
تا رسید آنجا که این رسم نوین شد ز آداب دعا و حکم دین
راهبان نسل‌های بعد از آن پیش از آغاز عبادت همچنان
❈۷❈
گربه‌ای را با دَم و ورد و فسون پای می‌بستند دور آن ستون
**** ای بس عاداتی که حُرمت یافتند
❈۸❈
رفته رفته رنگ سنّت یافتند مُبدعی بگذاشت رسمی در میان (۲)
عده‌ای سینه‌دَران دنبال آن بدعتی چون یافت ، ده تَن مشتری
❈۹❈
چون مرض ساری شود در کشوری (۳) تُـرّهاتی را یکی باور کند (۴)
یک بُز گر گله‌ای را گر کند (۵) در نیستان گر بیفتد اخگری (۶)
❈۱۰❈
می‌زند آتش به هر خشک و تری طبع انسان بر توهّم مایل است (۷)
بر خرافه معجزاتی قائل است چون به موهومات خود دارد یقین
❈۱۱❈
بر حقیقت بدگمانست و ظنین آدمی چون شد اسیر دام وهم (۸)
پَرکشد از جان او عنقای فهم (۸) ای بسا که اعتقاد مردمان
❈۱۲❈
بی‌اساس است و به تقلید و گمان چشم مردم بر دهان یکدگر
هر کسی از دیگری گیرد اثر شد دلیل ِ باور بی‌پایه‌شان
❈۱۳❈
اعتقادات در و همسایه‌شان برخی از مردم مثال گوسفند
هر که پیش افتد به دنبالش روند این همه آیین و رسم بی‌اساس
❈۱۴❈
شد بنا بر پایه وهم و قیاس چون که عیبی رایج و معمول گشت
رفته رفته عادت و مقبول گشت یک غلط چون بارها تکرار شد
❈۱۵❈
قُبح آن پوشیده از ابصار شد ****
آدمی بر عقل و منطق طالب است لیک بر ذاتش تعصب غالب است
❈۱۶❈
گرچه باشد ظاهرا روشن ضمیر بر خرافه پای‌بندست و اسیر
عقل اگر که با تعصب پنجه کرد (۹) بازوی کم‌زور خود را رنجه کرد
❈۱۷❈
عالِم جاهل درین دنیا بسیست این جهان ، گلزار پر خار و خسیست
علم و دانش گر بصیرت آورد بایزیدی هر زمان می‌پرورد (۱۰)
❈۱۸❈
بینش از دانش اگر حاصل شدی پس چرا قحطی صاحبدل شدی؟
حاصل دانش اگر بینش نبود آتشی بی‌نور خوانَش پر ز دود
❈۱۹❈
*********** ۱ - وجوب: واجب بودن ، لزوم
❈۲۰❈
۲ - مُبدع: کسی که چیز تازه‌ای بیاورد. ۳ - ساری: واگیردار ، سرایت کننده
۴ - ترّهات: سخنان بیهوده و خرافات
۵ - گَر: کچل - مضمون از مرحوم غلامرضا روحانی ، شاعر طنزسرای توانای معاصر است: ...یک بز گر گله را گر می‌کند
۶ - اخگر: شراره ، جرقه ۷ - توهّم: خیالبافی ، در فکر چیزهای خیالی و موهومات بودن.
❈۲۱❈
۸ - وهم: چیزهای خیالی و موهومات ۸ - عنقا: سیمرغ
۹ - پنجه کردن: زورآزمایی کردن با چون خودی درافکن اگر پنجه می‌کنی
ما خود شکسته‌ایم چه باشد شکست ما (سعدی)
۱۰ - ابویزید بسطامی ملقب به سلطان العارفین از بزرگترین عارفان و بزرگان اهل تصوف است که بیش از دیگران دارای شهرت و اهمیت بوده و شرح احوال و سخنان او در آثار منظوم عرفانی عطار و مولوی جلوه گر است. وفاتش در سال ۲۳۴ هجری در بسطام اتفاق افتاده است.
❈۲۲❈

فایل صوتی مثنوی گرگ نامه ۰۴ - گربه ای در معبدی با راهبان

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها