بهرام سالکی:
❈۱❈
مخاطب این شعر ، خداوند است.
❈۲❈
تا به کِی تولید انبوه ، ای عزیز (۱)
بس نباشد خَلق ِ این موجودِ هیز (۲)
آفریدی مردمانی گرْسنِه
❈۳❈
محبس دنیایشان بی روزنه
رزق بعضیشان چنان اندک بُوَد
که به مؤمن بودنشان شک بُوَد (۳)
گر که مشتاقند بر باغ جنان
❈۴❈
چونکه آنجا هست نان رایگان
****
یا که کمتر ، آدمی تکثیر کن (۴)
یا که مخلوقات خود را سیر کن
❈۵❈
یا به او ده ، آنچه دادی وعدهاش
یا که کوچک ساز حجم معدهاش
کارگاه آفرینش را بگو
جای تولید شبانروزی او
❈۶❈
ابتدا فکر معاشش را کنند
وآنگه او را راهی دنیا کنند
****
خلق کردی آدمی حسرت به دل
❈۷❈
در چراگاهِ جنان کردیش ول (۵)
تا کمی از آب و گِل آمد برون (۶)
کردیاش از بام جنّت سرنگون
پس نشانیّ جهان دادی به او
❈۸❈
وعده هم کردی « کلوا و اُشرَبوا » (۷)
آمد اینجا نان مفت آرد به دست
بار دیگر تا کمر در گِل نشست
سفرهٔ رنگین دنیا دید و گفت
❈۹❈
باید اینجا مُفت خورد و تَخت خُفت (۸)
خود گمان کردی که دنیا مطبخیست
همچو جنّت میتوان بیرنج زیست
دست او شد از دهانش شرمگین
❈۱۰❈
چشم خیسش قدردان آستین
****
گو ازین خلقت چه قصدی داشتی
در زمین ، بذر شرارت کاشتی
❈۱۱❈
رحم کن بر باقی جُنبندگان
رفع کن این بلیه از آیندگان (۹)
جای انسانِ ستمکار شریر
بیشتر تولید کن کفتار و شیر
❈۱۲❈
این وحوش از آدمی اهلیترند
این خلایق ، همنوع خود میدرند
حیف از آن گِل ، صرف این موجود شد
کز فسادش عالمی نابود شد
❈۱۳❈
ناف او را با پلیدی بستهاند
کُلّ موجودات از او خستهاند
یک سخن بشنو ازین عبد حقیر
حرفِ حقّ بندهات را میپذیر
❈۱۴❈
چون گُنه در انحصار آدمیست
چون جز او اسباب شرّ و فتنه نیست
تا شود عالم ، مُنزّه از فساد
تا که بازار ریا گردد کساد
❈۱۵❈
خلقتش را مدتی تعطیل کن
یک سفارش هم به عزرائیل کن!
❈۱۶❈
***********
۱ - عزیز: از نام های خداوند
۲ - هیز: بی شرم - بدکار
۳ - شکم گرسنه ایمان ندارد.
رسول خدا(ص): «کادَ الفَقرُ اَن یَکُونَ کُفراً - فقر نزدیک است که به کفر منتهی شود.
امام علی(ع): «انَّ الفَقرَ مَنقَصةٌ لِلدّین ...» (فقر و نداری باعث کاستی در دین...است)
امام علی(ع): «انَّ الفَقرَ مَنقَصةٌ لِلدّین ...» (فقر و نداری باعث کاستی در دین...است)
۴ - آدمی: منسوب به حضرت آدم - انسان - بشر
در زبان و ادبیات فارسی قدیم ، لغت « آدمی » برای نامیدن نوع انسان به کار میرفت و لغت « آدم » به شکل خاص فقط در مورد حضرت آدم استفاده میشد. اما امروزه به دو معنای ، انسان و یا موجود دارای انسانیت و شعور به کار گرفته میشود .
در زبان و ادبیات فارسی قدیم ، لغت « آدمی » برای نامیدن نوع انسان به کار میرفت و لغت « آدم » به شکل خاص فقط در مورد حضرت آدم استفاده میشد. اما امروزه به دو معنای ، انسان و یا موجود دارای انسانیت و شعور به کار گرفته میشود .
❈۱۷❈
بنی آدم اعضای یک پیکرند (سعدی)
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست (حافظ)
دیو سوی آدمی شد بهر شر (مولوی)
این شخص نه آدمی ، فرشتهست (نظامی)
۵ - ول: رها - سرخود - آزاد
۶ - از آب و گل در آمدن: مراحل اولیهٔ شکلپذیری را پشت سر گذاشتن
۶ - از آب و گل در آمدن: مراحل اولیهٔ شکلپذیری را پشت سر گذاشتن
۷ - کُلُوا و اشرَبُوا و لا تُسرِفُوا - بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید. (سوره اعراف آیه ۳۱)
۸ - تخت خفتن: خوابِ عمیق و لذت بخش
۸ - تخت خفتن: خوابِ عمیق و لذت بخش
۹ - بلیه: مصیبت - پیشامد بد
۹ - آیندگان: آنان که پس از این بدین جهان آیند. مقابل گذشتگان
۹ - آیندگان: آنان که پس از این بدین جهان آیند. مقابل گذشتگان
❈۱۸❈
کامنت ها