گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بهرام سالکی:

❈۱❈
سارقی قفل دکانی می‌بُرید مردِ همسایه ز پشت‌بام دید
❈۲❈
بانگ زد بر او که هان ای ناشناس بر در دکّان چرا هستی پلاس؟ (۱)
دزد گفتش: مطربی هستم غریب مبتلایم بر غم ِ هجر حبیب (۲)
❈۳❈
تا دلِ غمگین خود را خوش کنم در فراق ِ یار ، تاری می‌زنم
مرد گفتا: ای عجب ، این وقت شب مردمان خوابند و تو اندر طرب؟!
❈۴❈
حالیا گو از چه تارت بی‌صداست؟ یا که شاید علتی در گوش ماست؟ (۳)
چون نمی‌آید صدای ساز تو؟ نغمه‌ای بنواز ما را یا برو
❈۵❈
دزد گفتش: مشکل از گوش تو نیست فنّ ِ بنده ، نوعی از رامشگریست... (۴)
می‌زنم با ساز ، آهنگی خموش! کز نوایش ، جانت آید در خروش
❈۶❈
بس که جانسوزست بانگِ تار من خون نشاند بر دل هر مرد و زن
لیک در شب ، درنیاید بانگ او صبح فردا بشنوی آهنگ او
❈۷❈
چون نوازم ساز ِخود در نیم‌شب صبحدم خیزد صدایش ، وین عجب !
ساعتی باید بگیری صبر ، پیش تا به پایان آورم ترفند خویش
❈۸❈
بامدادان چون برآید آفتاب می‌رسد بر گوشَت این آهنگِ ناب !
❈۹❈
*********** ۱ - پلاس: سرگردان
۲ - حبیب: محبوب - معشوق ۳ - علت: بیماری - عیب
❈۱۰❈
۴ - رامشگر: نوازنده - خواننده - مطرب

فایل صوتی مثنوی گرگ نامه ۸٠ - سارقی قفل دکانی می‌بُرید

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها