بهرام سالکی:
❈۱❈
بهر ثروت ، روز و شب کوشیدهای
گاو نر را از طمع دوشیدهای
❈۲❈
هر چه را در کاسهات دنیا گذاشت
چشم تنگت باز هم سیری نداشت
این همه بُردی متاع دنیوی
باز هم دنبال دنیا میدوی؟
❈۳❈
سیر از خوردن نگشتی ، حالیا
سیر خواهی شد بلیسی کاسه را؟
یک شکم داری به پهنای جهان
گر جهان بلعی نگردی سیر از آن
❈۴❈
مال دنیا جاذبست و دلفریب
هر که میکوشد بَرَد از آن نصیب
گر به دنبالش روی ، خُسران بری
گر ز خیرش بگذری ، حسرت خوری
❈۵❈
چون نشستی بر سر خوان فلک (۱)
حرص بر جانت نیفتد کم کَمَک
لقمهای بردار ، تا سیرت کند
نه ز حرصی ، تا گلوگیرت کند
❈۶❈
***********
۱ - خوان: سفره
❈۷❈
کامنت ها