گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:چه بلاست اینکه پیری ز فنا خبر ندارد سر ما نگون شد اما ته پا نظر ندارد

❈۱❈
چه بلاست اینکه پیری ز فنا خبر ندارد سر ما نگون شد اما ته پا نظر ندارد
خط ما غبار هم نیست‌ که به‌ کس رسد پیامش قلم شکستهٔ رنگ‌، غم نامه‌بر ندارد
❈۲❈
دو سه روز صید وهمم که غبار دشت تسلیم قفس دگر ندارد به جز اینکه پر ندارد
زخیال پوچ هستی به عدم مبند تهمت که میان نازک یار خبر ازکمر ندارد
❈۳❈
ز حباب یک تأمل به صد آبرو کفاف است صدف محیط فرصت‌گهر دگر ندارد
غم انتظار سایل به مزاج فصل بار است لب احتیاج مگشاکه‌کریم در ندارد
❈۴❈
به حلاوت قناعت نرسید طبع منعم نی بوربای درونش همه جا شکر ندارد
ز غم قیامت شمع ته خاک هم امان نیست تو که سوختی طرب‌ کن شب ما سحر ندارد
❈۵❈
ز عیان چه بهره بردم‌که خیال هم توان پخت سر بی‌دماغ تحقیق سر زیر پر ندارد
که رسد به حال زارم‌ که شود به غم دچارم که به‌کوی بیکسیها همه‌کس‌گذر ندارد
❈۶❈
زتلاش همت شمع دلم آب‌گشت بدل که به ذوق رفتن از خویش همه پاست سر ندارد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۰۱۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

منصور محمدزاده
2010-11-04T10:42:58
خواهشمند است مورد زیر را اصلاح فرمایید:نادرست:زتلاش همت شمع دلم آب‌گشت بدلکه به ذوق رفتن از خویش همه پاست سر ندارددرست:ز تلاش همت شمع، دلم آب‌ گشت بیدلکه به ذوق رفتن از خویش همه پاست سر ندارد
احمد محمود امپراطور امپراطور
2018-11-23T07:10:50
درود و مهر .!لطفا این بیت را نیز تصحیح کنید
احمد محمود امپراطور امپراطور
2018-11-23T07:12:44
به حلاوت قناعت نرسید طبع منعمنی بوریا درونش همه جا شکر ندارد