بیدل دهلوی:بر طاق نه تبخیر جاه و جلال را چینی سلامکرد به یک مو سفال را
❈۱❈
بر طاق نه تبخیر جاه و جلال را
چینی سلامکرد به یک مو سفال را
عالم ز دستگاه بقا طعمهٔ فناست
چون شمع، ریشه میخورد اینجا نهال را
❈۲❈
پرگشتن و تهیشدن از خوابش عالمیاست
آیینهکن عروج ونزول هلال را
بر شیشههای ساعت اگر وارسیدهای
دریابگرد قافلهٔ ماه و سال را
❈۳❈
محکوم حرصو پاسمراتب چهممکناست
با شرمکار نیست زبان سؤال را
تصویر حسن و قبح جهان تاکشیدهاند
بر رنگ دیدهاند مقدم زگال را
❈۴❈
یاران درین چمن به تکلف طربکنید
اینجا خضاب هم شب عیدیست زال را
طاووس ما اگر نه پرافشان ناز اوست
رنگ پریدةکه چمنکرد بال را
❈۵❈
در درسگاه صنع ز تعطیل ما مپرس
با شغل خانه نسبت خشکیست نال را
مه شد هزار بار هلال و هلال بدر
دیدیم وضع عالم نقص وکمال را
❈۶❈
خارا حریف سعی ضعیفان نمیشود
صدکوچه است در بن دندان خلال را
شاید خطی به نم رسد ازلوح سرنوشت
جهدیست با جبین عرق انفعال را
❈۷❈
بیدل بهسرهه نسبتهرکس درست نیست
مژگان شمردن است زبانهای لال را
کامنت ها