بیدل دهلوی:این دور، دور حیز است، وضع متین که دارد باد و بروت مردی غیر از سرین که دارد
❈۱❈
این دور، دور حیز است، وضع متین که دارد
باد و بروت مردی غیر از سرین که دارد
آثار حقپرستی ختم است بر مخنث
غیر از دبر سرشتان سر بر زمین که دارد
❈۲❈
هرسو به حرکت نفس مطلق عنان بتازید
ای زیر خرسواران پالان و زین که دارد
زاهد ز پهلوی ریش پشمینه میفروشی
بازار نوره گرم است این پوستین که دارد
❈۳❈
رنگ بنای طاعت بر خدمت سرین نه
امروز طرح محراب جز گنبدین که دارد
بر کیسهٔ کریمان چشم طمع ندوزی
جز دست خر در این عصر در آستین که دارد
❈۴❈
از منعمان گدا را دیگر چه میتوان خواست
تن دادهاند بر فحش داد اینچنین که دارد
خلقی وسیع خفتهست در تنگی سرینها
جز کام این حواصل دامن به چین که دارد
❈۵❈
یک غنچه صد گلستان آغوش میگشابد
مقعد به خنده باز است طبع حزین که دارد
از بس که دور گردون گرداند طور مردم
تا پشت برنتابد بر زن یقین که دارد
❈۶❈
ادبار مرد و زن را نگذاشت نام اقبال
یک کاف و واو و نون است تا کاف و سین که دارد
آن خرقهای که جیبش باب رفو نباشد
بردار دامنی چند آنگه ببین که دارد
❈۷❈
در چارسوی آفاق بالفعل این منادیست
لعل خوشاب با کیست در ثمین که دارد
جز جوهر گرانسنگ مطلوب مشتری نیست
ساق بلور بنما جنس گزین که دارد
❈۸❈
سرد است بیتکلف هنگامهٔ تهور
کر کن تفنگ و خوش باش جز مهر کین که دارد
بیدل به تیغ و خنجر نتوان شدن بهادر
لشکر عمود خواهد تا آهنین که دارد
کامنت ها