بیدل دهلوی:گرشوق به راهت قدمی پیش برآرد چون آبله بالیدنم از خویش برآرد
❈۱❈
گرشوق به راهت قدمی پیش برآرد
چون آبله بالیدنم از خویش برآرد
آنجاکه خیال تو دهد عرض تجمل
تنهاییام از هر دو جهان بیش برآرد
❈۲❈
مقبولی و اوضاع مخالف چه خیال است
در دیده خلد گر مژهام نیش برآرد
امروز در بسته به روی همه باز است
آیینه مگر حاجت درویش برآرد
❈۳❈
از نسخهٔ کیفیت امکان ننوشتند
لفظی که کسی حاصل معنیش برآرد
گر شوخی لیلی نشود دام تحیر
مجنون مراکیست ادبکیش برآرد
❈۴❈
فریاد کزین قلزم وحشت نتوان یافت
موجیکه نفس بیغم تشویش برآرد
با برقسواران چهکند سعی غبارم
واماندگیی هست اگر پیش برآرد
❈۵❈
نومیدی سودازدگان نیز دعاییست
امید که آن نوخط ما ریش برآرد
بیدل چمن آرای گریبان خیالیست
یارب نشود آنکه سر ازخویش برآرد
کامنت ها