گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:حسرت‌، پیام بیکسی آخر به یار برد قاصد نبرد نامهٔ من انتظار برد

❈۱❈
حسرت‌، پیام بیکسی آخر به یار برد قاصد نبرد نامهٔ من انتظار برد
قطع جهات کرده‌ام از انس بور افتادگی به هر طرفم نی سوار برد
❈۲❈
در هجر و وصل آب نگشتم چه فایده بی‌انفعالی‌ام همه جا شرمسار ،برد
حیف ازکسی‌که ضبط عنان سخن نداشت تمکین ز سنگ‌، خفت وضع شرار برد
❈۳❈
مردان‌! زکینه‌خو‌اهی دونان حذرکنید خون سگان ز ننگ دم ذوالفقار برد
بی‌رتبه نیست دعوی حق با وجود لاف منصور را بلندتر از خلق‌، دار برد
❈۴❈
گردنکشی ز عجزپرستان چه ممکن است انگشت هم زپرده ما زینهار برد
زین دشت جز وبال تعلق نچیده‌ایم آن دامنی‌که کسوت ما داشت خار برد
❈۵❈
قدر حضور بحر ندانست زورف غفلت برای سوختنم برکنار برد
آیینه‌خانه بود تماشاگه ظهور سیر بهار رنگ به خویشم دچار برد
❈۶❈
آخر هوای وصل توام‌کرد بی‌سراغ چندان تپید دل‌که ز خاکم غبار برد
هستی صفای جوهر تحقیق‌ کس نخواست هرکس نفس ز خلق یک آیینه‌وار برد
❈۷❈
بیدل هجوم قلقل میناست شش جهت با هر صدایی از خودم این کوهسار برد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۰۶۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

بشیر رحیمی
2014-12-18T02:18:17
"یا" از کلمه "بوریا" جا مانده:قطع جهات کرده‌ام از انس بوریاهمچنین کلمه "زورف" باید "زورقی" باشد:قدر حضور بحر ندانست زورقی