بیدل دهلوی:زین گلستان که گلش رنگ ندامت دارد شبنمی نیست که بی‌دیدهٔ تر می‌گذرد
❈۱❈
زین گلستان که گلش رنگ ندامت دارد
شبنمی نیست که بی‌دیدهٔ تر می‌گذرد
از نفس چند پی قافلهٔ دل‌گیریم
سنگ عمریست‌که بردوش شرر می‌گذرد
❈۲❈
دام دل نیست به جز دیده که مینای شراب
از سر جام به صد خون جگر می‌گذرد
رغبت جاه چه و نفرت اسباب کدام
زین هوسها بگذر یا مگذر می‌گذرد
❈۳❈
انجمن در قدمی، هرزه به هر سو مخرام
هرکجا پا فشرد شمع ز سر می‌گذرد
عشق شد منفعل از طینت بیحاصل ما
برق از این مزرعهٔ سوخته‌تر می‌گذرد
❈۴❈
خودنمایی چقدر زحمت دل خواهد داد
آخر این جلوه‌ات از آینه درمی‌گذرد
همچو تصویر به آغوش ادب ساخته‌ایم
عمر پرواز ضعیفان ته پر می‌گذرد
❈۵❈
بیدل ما به وداع تو چرا خون نشود
عرق از روی تو با دیدهٔ تر می‌گذرد
کامنت ها