بیدل دهلوی:ز ساز جسم هزار انفعال میگذرد چو رشحهای که ز ظرف سفال میگذرد
❈۱❈
ز ساز جسم هزار انفعال میگذرد
چو رشحهای که ز ظرف سفال میگذرد
دمیدن همه زبن خاکدانگل خواریست
بهار آبلهها پایمال میگذرد
❈۲❈
غبار شیشهٔ ساعت به وهم میکوبد
بهوش باشکه این ماه و سال میگذرد
تلاش نقص وکمال جهان گروتازیست
هلالش از مه و ماه از هلال میگذرد
❈۳❈
به هرکه مینگرم طالب دوام بقاست
مدار خلق به فکر محال میگذرد
دلی که صاف شود از غبار وهم کجاست
ز هر یک آینه چندین مثال می گذرد
❈۴❈
طلب چه سحرکند تا بهکوی یار رسم
نفس هم از لب ما سینه مال میگذرد
شبم به صفحه نگاهش زد آتشیکه هنوز
شرر به چشمک ناز غزال میگذرد
❈۵❈
تلاش نالهٔ جانکاه تاکی ای بلبل
زمان عافیتت زبر بال میگذرد
دو روزه فرصت وهمی که زندگی نام است
گر از هوس گذری بیملال میگذرد
❈۶❈
غبار قافلهٔ دوش بوده است امروز
وصال رفته و اکنون خیال میگذرد
حق ادای رموز از قلم طلب بیدل
که حرف دل به زبانهای لال میگذرد
کامنت ها