بیدل دهلوی:تا لبش در نظرم میگذرد آبگشتن ز سرم میگذرد
❈۱❈
تا لبش در نظرم میگذرد
آبگشتن ز سرم میگذرد
فصل گل منفعلم باید ساخت
ابر بی چشم ترم میگذرد
❈۲❈
زین گذرگه به کجا دل بندم
هرچه را مینگرم میگذرد
در بغل نامهٔ عتقا دارم
خبرم بیخبرم میگذرد
❈۳❈
حلقه شد قامت و محرم نشدم
عمر بیرون درم میگذرد
جادهٔ پیسپر تسلیمم
هر چه آید به سرم میگذرد
❈۴❈
ششجهت غلغل صور است اما
همه در گوش کرم میگذرد
مژهای باز نکردم هیهات
پر زدن زیر پرم میگذرد
❈۵❈
موج اینبحر نفس راست نکرد
به وطن در سفرم میگذرد
هر طرف سایهصفت میگذرم
یک شب بیسحرم میگذرد
❈۶❈
کاش با یأس توان ساخت چو بید
بیبری هم ز برم میگذرد
دل ندانم به کجا میسوزد
دود شمعی ز سرم میگذرد
❈۷❈
خاکم امروز غبارانگیز است
پستی از بام و درم میگذرد
کاروان الم و عیش کجاست
من ز خود میگذرم میگذرد
❈۸❈
چند چون شمع نگریم بیدل
انجمن از نظرم میگذرد
کامنت ها