بیدل دهلوی:بوی وصلتگر ببالاند دل ناکام را صحن اینکاشانه زیر سایهگیرد بام را
❈۱❈
بوی وصلتگر ببالاند دل ناکام را
صحن اینکاشانه زیر سایهگیرد بام را
طایر آزاد ماگر بال وحشت واکند
گردباد آیینه سازد حلقههای دام را
❈۲❈
دیدن هنگامهٔ هستی شنیدن بیش نیست
وهم ما تا کی وصال اندیشد این پیغام را
منعم از نقش نگین جوی خیالی میکند
مفت حسرتها اگر سیراب سازد نام را
❈۳❈
ساقیا امشب چو موج می پریشان دفتریم
رشتهٔ شیرازة ما ساز خط جام را
بختگی خواهی به درد بینوایی صبرکن
آسمان سرسبز دارد میوههای خام را
❈۴❈
نیرهبختی نیز مفت اعتبار زندگیست
شمع صبح عالم اقبال داند شام را
موج دریا را بهساحلهمنشینی تهمتاست
بیقراران نذر منزل کردهاند آرام را
❈۵❈
شعلهٔ ما دورگرد الفت خاکستر است
دوش وحشت برنتابد جامهٔ احرام را
شوق میبالد به قدر رم نگاهیهای حسن
ورنه دام دلبریکو آهوان رام را
❈۶❈
درچمن هم ازگزند چشم بد ایمن مباش
پرده زنبوریست آنجا دیدة بادام را
چون خط پرگار بیدل منزل ما جاده است
جستجوهای هوس آغازکرد انجام را
کامنت ها