بیدل دهلوی:کی بود سیری ز نازآن نرگس خودکام را باده پیماییگرانی نیست طبع جام را
❈۱❈
کی بود سیری ز نازآن نرگس خودکام را
باده پیماییگرانی نیست طبع جام را
من هلاک طرزاخلاقم چهخشم وکوعتاب
بویگل آیینهدار است از لبت دشنام را
❈۲❈
ضبط آداب وفاگریک تپش رخصت دهد
چون پر طاووس در پروازگیرم دام را
کامیاب از لعل اوگشتیم بیاظهار شوق
ازکریمان نیست منت بردن ابرام را
❈۳❈
دلزعشقتغرقخونشد نشئههابالدبهخویش
احتیاج باده نبود رند خونآشام را
نیست بیافشای راز عاشقان پرواز رنگ
بال و پر باید شکست این طایر پیغام را
❈۴❈
پیش چشمت جزشکست خود نمییابد امان
گر زره جوهر شود بر استخوان بادام را
ازکشاکشهای موج بحر، ماهی ایمناست
ز انقلاب غم چه پروا مردم ناکام را
❈۵❈
ایخسیس ازسازشهرت همنوایت پستماند
از نگین کنده خوش درگورکردی نام را
زرد رویت میکند زنگار جهل از انفعال
اندکی زین راه برگرد و شفقکن شام را
❈۶❈
عمرتاباقیست وحشتگرد پیشاهنگماست
آبله ننشاند از پاگردش ایام را
خاک هستی یک قلم در دامن باد فناست
من ز روی خانه مییابم هوای بام را
❈۷❈
چون سپندم آرزوحسرتکمین آتش ست
تا به دوش ناله بندم محمل آرام را
بسکه مخمورگرفتاریست بیدل صید من
جوش ساغر میشمارد حلقههای دام را
کامنت ها