بیدل دهلوی:غم، طرب جوشکرده است مرا داغ، گلپوش کرده است مرا
❈۱❈
غم، طرب جوشکرده است مرا
داغ، گلپوش کرده است مرا
زعفران زار رفتن رنگم
خنده بیهوشکرده است مرا
❈۲❈
حسرت لعل یار میکدهایست
که قدح نوشکرده است مرا
آنکهخود را به برنمیگیرد
صید آغوشکرده است مرا
❈۳❈
یک نفس بار زندگی چوحباب
آبله دوشکرده است مرا
ناتوانم چنانکه پیکر خم
حلقه درگوشکرده است مرا
❈۴❈
ازکه نالد سپند سوختهم
ناله خاموش کرده است مرا
بخت ناساز دور از آن بر و دوش
بیبر و دوش کرده است مرا
❈۵❈
بیدل ازیاد خویش هم رفتم
که فراموشکرده است مرا؟
کامنت ها